تورم خوراکی ها یکی از دلایلی به زیر خط فقر کشاندن دهک های پایین درآمدی
دنیای اقتصاد: بررسی ها نشان میدهد از سال 1397 تورم خوراکی ها و آشامیدنیها به صورت قابل توجهی افزایش یافته و دهکهای پایین و میانی درآمدی را تحت فشار قرار داده است. میانگین تورم گروه خوراکیها از سال 1391 تا پایان سال 1396 معادل 4/ 21درصد بوده؛ این در حالی است که از ابتدای سال 1397 تا شهریورماه سال جاری تورم این گروه از کالاها به 5/ 49درصد رسیده است.
بررسی ضریب اهمیت کالاهای خوراکی در دهکهای مختلف درآمدی بیانگر آن است که هر چقدر از دهک دهم به سوی دهک اول برویم، وزن و اهمیت خوراکیها افزایش پیدا میکند. برای مثال ضریب اهمیت خوراکیها، آشامیدنیها و دخانیات برای دهک اول درآمدی (کمدرآمدها) معادل 4/ 42درصد است، درحالیکه ضریب اهمیت این گروه از کالاها برای دهک دهم معادل 6/ 21درصد است. به همین دلیل میتوان گفت افزایش قابلتوجه تورم خوراکیها یکی از دلایلی است که دهکهای پایین درآمدی را به زیر خط فقر کشانده و طبقه متوسط را نیز به خط فقر نزدیک کرده است. با توجه به اهمیت این مساله، بسیاری از کارشناسان اقتصادی توصیه میکنند که سیاستگذاران اقتصادی کنترل و مهار تورم را در اولویت سیاستگذاری اقتصادی کشور قرار دهند. نکته دیگر اینکه تورم غذا بسیار ملموس بوده و اثر قابلتوجهی در انتظارات خواهد داشت. به بیان دیگر، قیمت گوشت قرمز یا تخممرغ بیشتر از قیمت خدمات مالی یا پوشاک مدنظر افراد جامعه قرار میگیرد.
تغییر الگوی غذایی خانوارها:
در سالهای اخیر تورم به یکی از ویژگیهای اقتصاد کلان ایران بدل شده است. این مساله موجب شده بهمرور قدرت خرید خانوارهای ایرانی به صورت قابلتوجهی تحتتاثیر قرار بگیرد. ممکن است یک موج تورمی برای شهروندان یک کشور آسیبهای مختلفی به دنبال داشته باشد. اما تورمهای مزمن میتواند تغییراتی در سبک زندگی افراد به وجود بیاورد. نگاهی به رشد نرخ فقر در دهه 1390 میتواند چنین مسالهای را توضیح دهد. آخرین عدد مربوط به نرخ فقر که توسط وزارت رفاه منتشر شده، نشان میدهد در سال 1400، 4/ 30درصد از ایرانیان زیر خط فقر قرار گرفتهاند. بررسی تعاریف مختلف از خط فقر نشان میدهد کسانی که زیر خط فقر هستند، قادر به فراهم کردن نیازهای اساسی زندگی خود، بهخصوص نیازهای اولیه، یعنی سلامتی جسم و تغذیه، نیستند.
کاهش سرانه مصرف برخی از مواد خوراکی در سالهای گذشته، بهخوبی این مسأله را نشان میدهد. برای مثال گوشت قرمز یکی از اقلام خوراکی است که با افزایش تورم در هر سال مصرف آن کاهش پیدا میکند. سرانه مصرف گوشت قرمز در سال 1402 به 6 یا 7کیلو برای هر نفر در سال رسیده است، که این رقم در ابتدای دهه 90 معادل با 12کیلوگرم بوده است. بررسی آمار تورم مردادماه سال جاری نشان میدهد انواع گوشت قرمز و سفید با 5/ 7درصد تورم ماهانه، بیشترین تورم دومین ماه تابستان سال جاری را داشتهاند؛ همچنین در شهریورماه لبنیات و تخممرغ با تورم 5/ 3درصدی یکی از بالاترین تورمهای ماهانه را تجربه کردهاند. میتوان گفت یکی از مهمترین تغییراتی که ممکن است در اثر تورمهای بلندمدت به وجود بیاید تغییر در الگوی غذایی خانوارهاست. این مساله از اهمیت زیادی برخوردار است و میتواند یک زنگ خطر محسوب شود.
آسیبپذیری در برابر تورم خوراکی:
نگاهی به ضریب اهمیت گروههای مختلف کالا و خدمات در تعیین شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی خانوارهای کشور نشان میدهد که مسکن با ضریب اهمیت 9/ 33 در رتبه اول و خوراکیها و آشامیدنیها با ضریب اهمیت 4/ 27 در رتبه دوم قرار دارند. بااینحال زمانی که ضریب اهمیت را به تفکیک دهکهای درآمدی بررسی میکنیم، متوجه خواهیم شد ضریب اهمیت گروه مسکن در دهکهای بالای درآمدی از اهمیت بیشتری برخوردار است، درحالیکه برای گروههای پایین درآمدی گروههای خوراکی از وزن بیشتری برخوردارند. بررسی روند تورم گروه خوراکیها و آشامیدنیها در یک دهه گذشته نشان میدهد میانگین تورم نقطهبهنقطه این گروه از کالاها از ابتدای سال 1391 تا پایان سال 1396 به طور متوسط 4/ 21درصد بوده است.
میتوان گفت به طور کلی این عدد نیز برای تورم کالاهای خوراکی بالاست، بااینحال تورم کالاهای خوراکی در این سطح باقی نمانده است. میانگین تورم نقطهبهنقطه این گروه از کالاها از ابتدای سال 1397 تا مردادماه سال جاری 7/ 49درصد بوده است. بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقدند این تورم برای دهکهای پایین درآمدی اثراتی ویرانکننده دارد و میتواند بخش قابلتوجهی از خانوارها را به زیر خط فقر سوق دهد. بدیهی است که خرید و مصرف خوراکیها و آشامیدنیها به حیات انسان مربوط است؛ به همین دلیل توانایی تامین این گروه از کالا برای شهروندان یک کشور از اهمیت زیادی برخوردار است و ناتوانی در تامین آن میتواند قدمی به سوی بحران در آینده باشد.
بررسی ضریب اهمیت این گروه از کالاها در دهکهای مختلف درآمدی نشاندهنده آن است که دهکهای پایین درآمدی نسبت به دهکهای بالای درآمدی در برابر تورم خوراکیها و آشامیدنیها آسیبپذیرتر هستند. بر اساس آخرین گزارش منتشرشده از مرکز آمار، ضریب اهمیت خوراکیها، آشامیدنیها و دخانیات برای دهک اول درآمدی 4/ 42درصد است؛ به این معنی که خانوارهای کمدرآمد نزدیک به نیمی از هزینههای خود را به خوراکیها اختصاص میدهند.
هر چقدر که از دهک اول درآمدی به سمت دهک دهم حرکت کنیم، ضریب اهمیت خوراکیها و آشامیدنیها کاهش پیدا میکند. برای مثال ضریب اهمیت این گروه از کالاها در دهک دهم درآمدی معادل 6/ 21درصد است. بنابراین گروههای پردرآمد تنها یکپنجم از هزینههای خود را صرف خوراکی میکنند. تفاوت ضرایب اهمیت خوراکیها و آشامیدنیها نشان میدهد شهروندانی که در دهکهای میانی و پایین درآمدی هستند، به صورت قابلتوجهی در برابر تورم این گروه از کالاها آسیبپذیر بوده و سال به سال توانایی تامین برخی از مواد غذایی را از دست میدهند.
کاهش فاصله طبقه متوسط با خط فقر:
همان گونه که از سال 1397 به بعد میانگین تورم خوراکیها و آشامیدنیها به صورت قابلتوجهی افزایش یافته، گروههای غیر فقیر به خط فقر نزدیکتر شدهاند. میتوان گفت در سالهای ابتدایی دهه 1390 تنها گروههایی که درآمدهای بسیار پایینی داشتند فقیر محسوب میشدند؛ این در حالی است که که تورم مزمن و کاهش درآمد سرانه در طول سالهای متمادی موجب شده بعد از سال 1397 فاصله کسانی که فقیر نبودند نیز با خط فقر کمتر شود. به عبارت دیگر تحولات اقتصادی در یک دهه اخیر موجب شده بهمرور طبقه متوسط جامعه نیز به سوی فقیر شدن سوق داده شود. با توجه به معیارهای تعیین نرخ فقر، بسیاری از افرادی که در دهههای گذشته درآمد متوسطی داشته و از رفاه نسبی برخوردار بودهاند، از میانههای دهه 1390 به گروه فقرا پیوستهاند. در چنین شرایطی کارشناسان اقتصادی معتقدند باید سیاستهای کنترل و مهار تورم در اولویت سیاستگذاران قرار بگیرد.