همیشگی شدن تهیدستی و بدبختی
بدبخت و بی چاره دو اصطلاح پرکاربرد درجامعهایرانی است. ایرانیان باوردارند در پویش تاریخی این سرزمین و به دلایل گوناگون از مردمانی خوش بخت و شاد به شهروندانی بدبخت و بی چاره تبدیل شدهاند. در دورهای یورش مغولها ، در دورهای ناتوانی شاهان قاجار ودر دورهای هم شرایط جنگی ونیز تحریم های گسترده وادامه دار غرب علیه اقتصادایران در بی چارگی و تهیدست شدن ایرانیان موثر بوده است.
کاهش قدرت خرید شهروندان ایرانی یا همان تهیدستی مادی تنها یک روی سکه بدبختی است و روی دیگر سکه تهیدستی در آموزش است که می تواند نابرابریهای درامدی را دایمیکرده وایرانیان را از چرخه کشورهای امیدوار به زندگی مادی بهتر دور کند. آمارهای ارایه شده از سوی مراکز رسمیامار درایران نشان میدهد سن ازدواج مردان درایران به 40 سال رسیده است و سن ازدواج زنان نیز روندی فزاینده دارد. شمار مردان وزنان تنها یی که بیضش از 30 سال دارند با توجه به نوزیعفقر و ثروت ونیز سخت گیریهایی که درباره مناسبات زن ومرد وجود دارد برابعاد فقر دراین باره اضافه کرده است.
از سوی دیگر10 درصد فقیر ترین گروه درامدی ایران 50 درصد از درامد خود را برای هزینههای غذایی مصرف میکتتد و با توجه به پیشتازی تورم موادغذایی سهم انها از خورد وخوراک روندی کاهنده را تجربه میکند با توجه بهاین آمار، بالا بودن تورم خوراکیها بیشترین آسیب را به دهکهای کمدرآمد وارد میکند. مطابق بررسیهای صورتگرفته از گزارش مرکز آمار ایران، در نیمدهه اخیر تورم خوراکیها سه پله بالا رفته است. بر این اساس، میانگین تورم خوراکیها طی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶ حدود ۲۱درصد بوده است کهاین میانگین در سال۱۳۹۷ تا ۱۴۰۲ به محدوده ۵۰درصد رسیده است. بررسیها نشان میدهد که در سالهای اخیر همچنان روند خط فقر صعودی بوده و برای حمایت از خانوارهای کمدرآمد، نیاز است از سطح بالای تورم کاسته شود و در گام نخست، میانگین تورم به سطوح قبلی بازگردد.
اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۰ به بعد، سالهای دشواری را پشت سر گذاشته است و دهه ۹۰ را میتوان به نوعی دهه ازدسترفته در اقتصاد ایران نامید. در کنار آن سالهای ۱۳۹۷ تا ۱۴۰۰ بدترین سالهای این دهه به لحاظ وضعیت اقتصاد کلان بوده است. مجموع این موارد باعث شده است تا معیشت و رفاه خانوارهای ایرانی بهشدت تحتتاثیر قرار گیرد و طی این سالها حدود ۱۰میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شود؛ به نحوی که در سال ۱۴۰۰ حدود ۲۶میلیون نفر از جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق بوده است. همچنین نهتنها نزدیک به یکسوم جمعیت کشور زیر خط فقر هستند، توزیع درآمد در بالای خط فقر نیز بسیار به خط فقر نزدیک شده و تفاوت چندانی به لحاظ وضعیت رفاهی و معیشتی بین دهکهای چهارم تا ششم و حتی بعضا هفتم وجود ندارد.
یکی از بدترین بدبختیها توزیع نابرابر امکان آموزش و تحصیل در میان خانوادهای ایرانی است. زهرا کاویانی پژوهشگر اقتصاد درایران نوشته است: ختصاص سهم بالایی از هزینههای خانوار به مسکن و خوراک باعث میشود تا خانوارها بودجه و درآمد کمتری برای اختصاص به سایر هزینهها، از جمله آموزش داشته باشند. بررسی هزینههای خانوار نشان میدهد که سهم آموزش از کل هزینههای خانوار در طول زمان روند کاهشی داشته است. همانطور که در نمودار«سهم هزینه آموزش از کل هزینههای خانوار» مشخص است، سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار از 2.1 درصد در سال ۱۳۸۹ به ۸۴/ ۰درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. کاهش سهم هزینه آموزش از کل هزینه خانوار که به دلیل مشکلات معیشتی خانوارها به وجود آمده، باعث کاهش سرمایه انسانی در آینده شده و خطر ماندگاری فقر در خانوارهای فقیر را افزایش میدهد.
ساعت 24