به جای تولید ژئوپلیتیک آن‏‌را مصرف می‏‌کنیم

Geopolitik

در دنیای پویایی قرار داریم که تغییرات و تحولات به سرعت در حال روی دادن است. انسان امروز شاهد تحولات در عرصه‌های مختلفی است که نتیجه آن تغییر در نظم جدید جهانی است. امروزه استفاده از وسایل و ابزار نرم و سخت می‌تواند بشر را یک‌شبه به اندازه صد سال به جلو ببرد. روابط بین‌الملل و تغییر قدرت ژئوپلیتیک یکی از عرصه‌های مهم زندگی است که جایگاه ما را در جهان مشخص می‌کند. قدرت ژئوپلیتیک ایران از سال‌ها پیش تاکنون چه تغییراتی کرده است و چه تحولاتی را پیش رو دارد؟ چگونه می‌توان به وضعیت مطلوب رسید؟ هوش مصنوعی و عرصه‌های جدید تکنولوژی و فناوری چه تأثیراتی را در این حوزه دارند؟ اینها سوالاتی است که در گفت‌وگو با دنیل دلفانی، آینده‌پژوه راهبردی و رئیس مؤسسه Futurale کانادا به بررسی آنها پرداختیم.

‌آقای دکتر! در ابتدا بفرمایید که ژئوپلیتیک در دنیای امروز چه تحولاتی یافته و با بحث‌های سابق چه تفاوت‌هایی پیدا کرده است؟
ژئوپلیتیک مانند هر بحث دیگری در علوم انسانی، پدیده ثابت و ایستایی نیست، بلکه بسیار پویا، متحول‌ شده است. بسیاری از مواردی که امروزه به‌عنوان ژئوپلیتیک به آن می‌پردازیم، از تعریف کلاسیکی که از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم درباره آن صحبت می‌شد، گسترش یافته و حتی فاصله پیدا کرده است. امروزه بحث‌هایی مانند ژئوپلیتیک هوش مصنوعی و... مطرح شده است. به این معنا که امروزه نگاه صرف سرزمینی، توان سرزمینی و قابلیت‌های آن، در چارچوب یک مرز که جزء عوامل تعریف ژئوپلیتیک است، بسیار فراتر رفته است.

برخی از عواملی که به‌عنوان توان و قدرت ژئوپلیتیک حساب می‌شوند هم پایدار نیستند و با تغییراتی که در نظام اقتصادی و سیاسی و روابط بین‌الملل رخ داده، قدرت ژئوپلیتیک که هر کشوری می‌تواند آن‌را داشته باشد هم تغییر پیدا کرده است. بنابراین نمی‌توان گفت کشوری که سی سال پیش دارای موقعیت ژئوپلیتیک بوده، هنوز همان موقعیت را نگه داشته است، زیرا نگه داشتن قدرت، موقعیت، امتیاز و برتری ژئوپلیتیک نیازمند یکسری کنش‌ها و واکنش‌های راهبردی است که براساس آن می‌توان مشخص کرد، هم‌اکنون در دورنمای ژئوپلیتیک منطقه چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. این رویکرد و روشی چندلایه است که براساس آن، می‌توان داده‌هایی که وارد می‌شود را در غالب گذاشت و سپس تحلیل کرد.

برعکس این موضوع نیز صادق است، اگر کشورهایی ضعف ژئوپلیتیک داشته باشند و قدرت کافی در دوره‌ای نداشته باشند، ضعف و ناتوانی برای آنها ثابت نیست و می‌توانند با یکسری اقدامات این ضعف‌ها را تبدیل به قدرت کنند. مثلاً بحث جمعیت که به‌عنوان یکی از عناصر قدرت کلاسیک در ژئوپلیتیک مطرح می‌شد، اما امروزه نه‌تنها امتیازی ندارد، بلکه برخی اوقات به عناصر تضعیف‌کننده موقعیت ژئوپلیتیک تبدیل می‌شود. بنابراین هر امتیاز و برتری ژئوپلیتیک بستگی تام، مستقیم و کامل به شیوه برنامه‌ریزی و استفاده راهبردی از امتیازات ژئوپلیتیک برای هر کشور دارد. اگر دولتی توانایی استفاده از ژئوپلیتیک را نداشته باشد، هرچند که موقعیت ژئوپلیتیک داشته باشد امکان استفاده از آن‌را ندارد هرچند به لحاظ راهبردی به ضررش تمام شود.

‌با توجه به شرایط ویژه مفاهیم قدرت و ژئوپلیتیک، کشوری که دارای قدرت ژئوپلیتیک بوده، چگونه می‌تواند آن را حفظ کند؟
برای اینکه بتوان امتیازات ژئوپلیتیک را حفظ کرد، شرط اول این است که کشور مورد نظر اندیشه راهبردی و یا ژئوپلیتیک داشته باشد که این اندیشه پیامد یک اندیشه راهبردی واقع‌گرا و در تعامل با کشورهای همسایه و کشورهای منطقه و جهان به دست می‌آید. اگر دولتی اصول ثابت و راهبردی داشته باشد و در طول زمان با تغییرات سرزمینی، اجتماعی و اقتصادی و روابط بین‌الملل سازگار نباشد، امکان استفاده از تمام ظرفیت‌های ژئوپلیتیک خود را نخواهد داشت. براساس همین تعریف است که می‌توان گفت، در خاورمیانه برخی کشورها نه‌تنها امتیاز ویژه و بی‌نظیر ژئوپلیتیک خود را در چند دهه گذشته از دست دادند، یا نفوذ و قدرت‌شان کمتر شده است بلکه برخی موارد امتیازات ژئوپلیتیک‌شان علیه آنها نیز استفاده شده است و برعکس برخی از کشورها که ظرفیت ژئوپلیتیک کمتری داشته‌اند، نقش مهمتری از نظر ژئوپلیتیک، بازی و بنابراین امتیازات بیشتری ایجاد می‌کنند.

بنابراین ژئوپلیتیک موضوعی ثابت نیست که اگر امتیاز ژئوپلیتیک داشتید این امتیاز تا ابد باقی بماند و حفظ شود. مثال‌های متعددی در این رابطه وجود دارد. در خاورمیانه کشورهایی مانند قطر، امارات، عربستان و عمان، قدرت و امتیاز ژئوپلیتیک را ایجاد یا گسترش داده‌اند. ترکیه با توجه به اینکه هنوز نیز ظرفیت‌های ژئوپلیتیکی فراوانی دارد، اما به دلیل سیاست‌های بعضاً اشتباهی که در دوره اردوغان اتخاذ شده است، نتوانسته از تمام ظرفیت‌های خود استفاده کند. این مسئله نئوعثمانی به شکل دیگری در ترکیه بوده است. موقعیت روابط بین‌الملل به این شکل است که در خاورمیانه امکان تشکیل اتحادیه و یا یک بلوک سیاسی از چند کشور و احیای امپراطوری به شکل قدیم وجود ندارد.

وقتی به لیگ عرب، نئوعثمانیسم، هلال شیعه می‌نگریم، متوجه می‌شویم چنین ظرفیتی وجود نداشته یا نظام و روابط بین‌الملل اجازه تحقق چنین اتحاد‌هایی را نمی‌دهد. از این رو هر کشوری باید ظرفیت‌های ژئوپلیتیک خود را با حفظ منافع ملی و در تعامل با دیگر کشورهای منطقه و تعامل‌های جهانی حفظ کند.

‌در میان کشورهای خاورمیانه، جایگاه ایران چگونه بوده است؟
ایران، موقعیت ژئوپلیتیک خاصی را در جهان و منطقه داشته است؛ ژئوپلیتیک انرژی و یا سرزمینی آن و ارتباط با آب‌های گرم، اما به لحاظ تاریخی مشاهده می‌کنیم موقعیت سرزمینی در دوره‌های مختلف تاریخی علیه کشورمان نقش بازی کرده‌اند و داستان نفت و جنگ جهانی اول و دوم و ورود نیروهای خارجی به کشور شاهدی بر این مدعاست. شاید بتوان گفت ایران تنها در دهه 50 توانست موقعیت و ظرفیت ژئوپلیتیک خود را به‌طور راهبردی براساس منافع ملی و در کنش با دیگر کشورهای جهان تعریف کند و به غیر از این زمان نتوانست از تمام ظرفیت‌های خود استفاده کند.

ژئوپلیتیک یک روند و فرایند است که برخی از کشورها توانسته‌اند آن را به فراروند تبدیل کنند.

‌امروزه ایران برای افزایش ظرفیت‌های ژئوپلیتیک خصوصاً ظرفیت‌های غیرطبیعی و فراسرزمینی باید چه اقداماتی انجام دهد؟
سه اقدام برای افزایش ظرفیت‌های ژئوپلیتیک کشور باید انجام شود؛ اقدام نخست، رویکرد و اندیشه راهبردی است. دوم، ترسیم اهداف راهبردی و سوم، ایجاد امکان سازگاری و تلفیق و درآمیختن در نظام جهانی در جهت اجرای راهبردهاست. کشوری که حکمرانی راهبردی ندارد یا امکان آن‌را ندارد خود به خود امتیازات ژئوپلیتیک خود را بسیار سریع از دست داده و امتیازات قبلی هم به تهدید تبدیل می‌شود.

اندیشه سیاسی پایه بنیادین تدوین و تکوین اندیشه ژئوپلیتیک است. نظام‌های سیاسی بر مبنای قومی، ایدئولوژیک، مذهبی به خود متصلب و محدود هستند و اندیشه سیاسی با محدودیت‌های این‌چنینی سر سازگاری ندارد. حالا به این اعتبار می‌بینیم هر کشوری که توانسته سه ضلع این مثلث را تکمیل کند، می‌تواند به توسعه و تقویت ژئوپلیتیک خود دست یابد.

امروزه شاهد بسیاری از شکل گرفتن تعاریف نوین در ژئوپلیتیک هستیم. تحولات ژئوپلیتیک برآیند تعامل اندیشه‌های راهبردی و ژئوپلیتیک یک کشور با تحولات در روابط و مناسبات بین‌المللی است. این تغییرات همواره باید در چارچوب اندیشه ژئوپلیتیک؛ بازسازی، بازبینی و پویاتر شود و این بدان معنی نیست که اهداف راهبردی کنار گذاشته شوند و قطب‌نما به سمت کشورهای قدرتمند تغییر کند، بلکه به معنای رصد، شناخت ظرفیت‌های ژئوپلیتیک و راه‌های افزایش این ظرفیت‌هاست، زیرا یکی از کلیدواژه‌های ژئوپلیتیک، بحث نفوذ سیاسی، اقتصادی و راهبردی است که اگر این نفوذ کم شود ظرفیت‌های ژئوپلیتیک در مرحله نخست پویایی خود را از دست داده، ایستا و آسیب‌پذیر شده و در نهایت به ضد خود تبدیل می‌شود.

نمونه مشخص این بحثی که ارائه می‌دهم عربستان سعودی و عمان است. تغییراتی که هم‌اکنون در این دو کشور انجام می‌شود، تغییرات بسیار بنیادین و اساسی است، به خاطر اینکه خیلی زود فهمیدند با دیدگاه‌های کلاسیک که در ژئوپلیتیک و در بحث حکمرانی و اندیشه سیاسی داشته‌اند، نمی‌توانند موقعیت خود را حفظ کنند و از کشورهایی مانند امارات و قطر عقب می‌افتند. وقتی سیاست‌های راهبردی عربستان و عمان را مشاهده می‌کنید، کاملاً مشخص می‌شود که اندیشه ژئوپلیتیک تغییر کرده است.

‌حوزه‌های دیگر مانند اقتصادی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و... بر روند ژئوپلیتیک چه تأثیری دارند؟
بحث مهمی که در ژئوپلیتیک وجود دارد، رقابت‌های راهبردی در همه زمینه‌های اقتصادی علمی، نظامی، عقیدتی و فرهنگی است. به قول «ایولا کوست» که یکی از بزرگترین نظریه‌پردازان ژئوپلیتیک، بخش بزرگ و مهمی از ژئوپلیتیک، جنگ است، وقتی حرف از جنگ می‌زنیم منظورمان مناقشه نظامی نیست. در واقع تمامی کشورها با یکدیگر در حال جنگ هستند، اما در حال جنگ به معنای درگیری نظامی نیستند. مثلا امارات با قطر نمی‌جنگد، اما در اصل در همه حوزه‌ها به جز نظامی در حال جنگ و رقابت با یکدیگر هستند.

در بخش نظامی هم باید یک مثلث در نظر بگیرید. در حوزه ژئوپلیتیک آن چیزی که به‌عنوان قدرت ژئوپلیتیک تلقی می‌شود، این است که امکان دفاع وجود داشته باشد، دوم اینکه امکان بازدارندگی داشته باشید که دشمنی در حوزه سرزمینی به شما حمله نکند و سوم اینکه امکان حمله داشته باشید. در حوزه نظامی ژئوپلیتیک بنگرید چه کشورهایی امکان دفاع دارند و چه کشورهایی توان حمله دارند و چه کشورهایی توان بازدارندگی دارند. وضعیت ایده‌آل این است که کشوری که می‌خواهد در حوزه ژئوپلیتیک نظامی قدرت‌نمایی کند، هر کدام از این سه ضلع را داشته باشد. امارات و قطر و عربستان شاید به‌خاطر خرید تسلیحات خیلی پیشرفته، حالت دفاعی داشته باشند اما قدرت تهاجمی و بازدارندگی ندارند. قدرت بازدارندگی‌شان در حوزه‌های دیگر ژئوپلیتیک و از سوی قدرت‌های بزرگ تأمین می‌شود.

کشوری مانند ایران، تا حدی قدرت دفاعی و بازدارندگی دارد، اما قدرت تهاجمی ندارد، اینکه قدرت تهاجمی ندارد به این معنا نیست که نمی‌تواند حمله کند، نباید خلط مبحث کرد به‌خاطر اینکه معنی قدرت تهاجمی این است که تهاجمی را انجام دهید و بعد بتوانید تبعات آن‌را تحمل کنید. به این معنا نیست که آغاز یک مناقشه به معنای توان پیروزی در آن باشد، یعنی اقتصاد، مردم و سیاست توانش را داشته باشند و در عرصه سیاست بین‌الملل در راستایی باشد که موقعیت زمانی را درست انتخاب کرده باشد و بسیاری از عناصر دیگر در این قضیه تأثیر دارند. بنابراین برخی از کشورها هستند که این سه ضلع را در حوزه‌های دیگر بردند و توانستند قدرت ژئوپلیتیک خود را افزایش دهند.

‌ایران با رشد صنایع موشکی خود امکان بازدارندگی را کاملاً دارد و در حوزه دفاع نیز در جنگ با عراق 8 سال دفاع کرده است؟!
در حوزه نظامی مسائل بسیار پیچیده‌تر از بیست سال قبل شده است. بنده معتقدم نظم جهانی دیگر تحمل جنگ‌هایی مانند جنگ ایران و عراق را ندارد و اجازه وقوع جنگ این‌چنینی را نمی‌دهد. من پیشرفت‌های موشکی را عامل بازدارنده نمی‌دانم. باید مجموعه‌ای درهم‌پیوسته را به لحاظ نظامی سیاسی و اقتصادی و سیاسی در بحث بازدارندگی در نظر بگیریم. هیچ نیروی نظامی به تنهایی و بدون عوامل دیگر نمی‌تواند واقعا بازدارنده باشد.

‌در اوکراین چنین اتفاقی افتاد و روسیه به این کشور حمله کرد؟!
در جنگ روسیه با اوکراین، روسیه طرفی است که روزبه‌روز، قدرتش را در حوزه ژئوپلیتیک از دست می‌دهد. روسیه ظرفیت ژئوپلیتیک انرژی را در اروپا تقریباً از دست داده است. میزان وابستگی برخی از کشورهای اروپایی به منابع انرژی روسیه را تصور کنید، این وابستگی به 70 تا 80 درصد می‌رسید، اما امروزه این روند طبق آمار، کمتر از نصف شده است. وضعیت کنونی به این معنی است که اگر روزی جنگ تمام شود، روسیه نمی‌تواند به شرایط قبلی که برخی از کشورهای اروپایی مثل آلمان به انرژی او وابسته بودند، بازگردد. برخی نقاط در ژئوپلیتیک غیرقابل بازگشت هستند. برخی از نقاط را رقبا بسیار زود پر می‌کنند.

روسیه در مرحله تحلیل رفتن نیروها و ظرفیت‌ها و امتیازات ژئوپلیتیک خود قرار دارد. نفوذ روسیه در خاورمیانه و آفریقا کم و کمتر خواهد شد. روسیه در روند فرسایش ژئوپلیتیک قرار دارد. در این مرحله موشک اتمی و فوق‌پیشرفته این کشور نمی‌تواند جلوی این روند را بگیرد.

بحثی به نام ترس در دانش سیاست، ژئوپلیتیک و روابط بین‌الملل وجود دارد. مثلا ترس برخی از کشورهای اروپایی از قطع مسیر انتقال انرژی روسیه تقریباً موضوعیت خود را از دست داده است، حتی اگر این انتقال کاملا قطع نشود. در اینجا ما وارد بحث «جایگزینی ژئوپلیتیک» می‌شویم. بنابراین موضوع روسیه همان بحثی است که یک امکان ژئوپلیتیک دارید، اما آن را طوری استفاده می‌کنید که بخشی دیگر از امکانات ژئوپلیتیک از بین می‌رود و بسیار محدود و آسیب‌پذیر می‌شود. روسیه افزون بر درگیری جنگ نظامی در حوزه‌های دیگر هم ناچار به جنگ شده است. ترکیب این جنگ‌ها در فرایندی فرسایشی تهدید جدی راهبردی برای روسیه است.

‌امروزه چالش اصلی ایران در افزایش قدرت ژئوپلیتیک چیست؟
بعد از برجام حرکت‌ها و نشانه‌هایی برای تقویت موقعیت ژئوپلیتیکی ایران دیده می‌شد اما آنچه هم‌اکنون می‌بینیم براساس الگویی که گفتم، نه‌تنها این اتفاق نیفتاد بلکه به تضعیف و تحدید ژئوپلیتیک ایران دامن زده شد. در مسائلی مانند مسئله ژئوپلیتیک منابع سرزمینی مانند آب، جنگلی، معادن و یا هر چیز دیگری. در ایران مسئله آب یک ابربحران است و امکان ایجاد مناقشه با همسایگان را فراهم می‌کند و بنابراین وقتی در حوزه ژئوپلیتیک منابع با بحران مواجه هستیم، نمی‌توانیم امتیازات ژئوپلیتیک در حوزه‌های دیگر را نگه داریم. صدمه و ضربه نهایی را همان ایستایی اندیشه ژئوپلیتیک وارد ساخت. سیاست به سمت شرق نه‌تنها از روند تحلیل ژئوپلیتیک جلوگیری نکرد، بلکه به آن دامن هم زد. این به معنای تأیید و تأکید بر سیاست به سمت غرب است. اصولاً جهت و سمت را منافع ملی تعیین می‌کند آن هم در چارچوب اندیشه راهبردی ژئوپلیتیک. سیاست به سمت شرق یک سیاست واکنشی بود نه راهبردی و سیاست‌های واکنشی نه‌تنها تضمین‌کننده منافع ملی و ژئوپلیتیک نیستند بلکه در میان و حتی کوتاه‌مدت تضعیف‌کننده خواهند بود. حالا این واکنش می‌خواهد به غرب باشد یا شرق. البته ما در ژئوپلیتیک واکنش فعال راهبردی داریم و واکنش منفعل غیرراهبردی. واکنش فعال راهبردی در چارچوب یک برنامه راهبردی ژئوپلیتیک تعریف و تبیین می‌شود. اساساً ژئوپلیتیک پویا پیامد دکترین پویا است. دکترین پویا برآیند اندیشه پویا در حوزه اندیشه راهبردی پویا است و اندیشه پویای راهبردی در تصلب و محدویت‌هایی که گفتم نمی‌تواند شکل گیرد.

‌ایران هنوز نفوذ خود را در لبنان، عراق، سوریه، افغانستان و یمن دارد؟!
نفوذ راهبردی و ژئوپلیتیک سطح و میزان دارد و متغیر است. هم‌اکنون این حوزه‌های نفوذ و عمق استراتژیک راهبردی ایران، مانند دو سال قبل نیستند و حضوری که در سوریه و لبنان و یمن و عراق داشت، شکل و میزانش به شدت تغییر یافته و حتی بسیار محدود و ناپایدار شده و مسئله اصلی این است که نگه داشتن همین نفوذ ناپایدار، هم‌اکنون بر توسعه ژئوپلیتیک ایران چه تأثیری دارد؟ امکان دارد مورد و یا سیاستی در یک مقطع زمانی، برای تقویت ژئوپلیتیک امتیاز باشد، ولی باید با رصد و مشاهده و تحلیل مشخص کرد با گذشت چند دهه در سیاست خارجی و راهبردی ایران و تکرارش در منطقه و جهان به نفع ایران است و یا خیر؟! مسئله این است، نمی‌توانیم به این مسئله پاسخ دهیم تا تکلیف راهبردهای ژئوپلیتیک که گفتم متحول شود و آن اندیشه نمی‌تواند دچار تحول شود، تا اندیشه سیاسی که براساس آن نظام حکمرانی در واقع بنا شده، بازسازی شود و اینها کاملاً با هم مرتبط هستند.

‌پس چطور می‌توان حضور ایران در پیمان شانگهای و بریکس را تحلیل کرد؟ ایران هنوز هم در منطقه قدرتمند است و حرفش مورد قبول است؟
اولاً نگفتم ایران تمام ظرفیت‌های ژئوپلیتیک خود را از دست داده است، بلکه تأکید کردم ژئوپلیتیک بسیار بسیار شکننده و تضعیف شده، زیرا قدرت پویایی و بازسازی ندارد. نمی‌تواند از تمام ظرفیت‌های خود استفاده کند، حتی نمی‌تواند از ژئوپلیتیک انرژی خود که از اوایل قرن بیستم داشته، امروز استفاده کند. ما داریم ژئوپلیتیک خود را مصرف می‌کنیم و تحلیل می‌بریم. ما به جای تولید ژئوپلیتیک داریم آن‌را مصرف می‌کنیم. این نکته بسیار بنیادی است. مثلا بازسازی صنایع انرژی و پتروشیمی یک مسئله ژئوپلیتیک است. وضعیت پالایشگاه‌ها و اکتشاف و فن‌آوری برای بهره‌وری از این منابع الان در مقایسه با سایر کشور‌های منطقه کجاست؟!

وانگهی از برخی ظرفیت‌ها بدون راهبرد استفاده شده است، حتی اگر فردا ایران به‌عنوان یکی از اعضای غیردائمی شورای امنیت انتخاب شود، این چیزی را عوض نمی‌کند. بحث، توان استفاده از ظرفیت‌هاست. موضوع وارد شدن به بریکس نیست، موضوع وارد شدن به شانگهای نیست، حالا به هر پیمان اقتصادی، تجاری و نظامی باشد تا شما ظرفیت راهبردی استفاده را نداشته باشید، امتیازی برای شما محسوب نمی‌شود. شما وارد یک مجموعه شدید. چقدر می‌توانید منفعت خود را تأمین کنید؟ مسئله این است که ورود به بریکس و شانگهای لزوماً به معنی افزایش قدرت منطقه‌ای یا ژئوپلیتیک نیست. اینها دلیل افزایش قدرت ایران در روابط بین‌الملل نیست، بلکه عوامل بسیار دیگری مهم هستند که به آنها اشاره کردم.

از سال گذشته شاهد موج گسترده مهاجرت‌های نخبگانی به خارج بوده و هستیم. از پزشکی و فنی و استارت‌آپ‌ها گرفته تا حوزه‌های علوم انسانی، افراد زیادی مهاجرت کردند. آمار رسمی از موج گسترده مهاجرت خبر می‌دهد چطور این امتیاز در حال از دست رفتن است و کشورهای دیگر از این موضوع استفاده می‌کنند. این وضعیت به معنای از دست دادن عوامل ژئوپلیتیک یک کشور است.

مسئله «امنیت» در ژئوپلیتیک بنیادی است. این امنیت حوزه‌های گوناگونی دارد. اصلا ژئوپلیتیک معنای خود را از ایجاد و توسعه امنیت می‌گیرد. امنیت سیاسی، فردی و اجتماعی، اقتصادی، سرزمینی، امنیت سرمایه‌گذاری، امنیت در تغییر و...

ایران دچار ناامنی ژئوپلیتیک شده است. وقتی امنیت آسیب‌پذیر می‌شود، ناامنی بسیار زودتر از آنچه می‌پنداریم مسلط می‌شود. امنیت موقعی آسیب‌پذیر می‌شود که ژئوپلیتیک تضعیف و تحدید شود. ژئوپلیتیک ایران در همه زمینه‌ها مورد تهدیدهای جدی است. این گزاره‌ها دارای منطق تاریخی و ریشه در مناسبات روابط بین‌الملل و اندیشه سیاسی و حکمرانی دارد. تعداد و میزان عوامل این ناامنی بسیار مهم است. هم عوامل داخلی دارد و هم خارجی. در این شرایط قهر و آشتی با برخی از کشورها و پیوستن و نپیوستن به سازمان‌ها و پیمان‌ها اساساً تأثیرگذار حتی در کوتاه‌مدت هم نیستند. ما از مرحله فرسایش ژئوپلیتیکی عبور کرده و به مرحله بحران ژئوپلیتیکی رسیده‌ایم؛ بحرانی که تمامیت ایران را هدف قرار داده است.

‌آیا در حوزه ژئوپلیتیک انرژی می‌توان گفت ایران می‌توانست از تمام ظرفیتش در حوزه انرژی و استخراج استفاده کند؟
خیر! پالایشگاه‌های ایران چه در حوزه اکتشاف و پالایش مشکل دارند. در حوزه نفتی آرش با کشورهای همسایه مشکل داریم. به واسطه اینکه پالایشگاه‌ها تکمیل نشدند نمی‌توانند از ظرفیت‌های خود استفاده کنند. این هم از دست دادن امکانات ژئوپلیتیک است و باعث ایجاد مشکلاتی در داخل کشور می‌شود؛ مانند کمبود بنزین، گرانی و مشکلاتی همچون ناآرامی‌های اجتماعی، که موقعیت ژئوپلیتیک را به شدت متزلزل می‌کند. به این اعتبار می‌گویم ژئوپلیتیک در ایران به واسطه موقعیت ژئوپلیتیک اقتضای ایران نیازمند رصد و بازبینی دائمی است. ایران در بین کشورهای خاورمیانه تنها کشوری است که بحث جدی مناقشه سرزمینی به‌خاطر جزایر سه‌گانه و ادعای مستقیم روی خاکش وجود دارد، به نظرم تعاملات با کشورهای منطقه نیازمند بازبینی و بازسازی اساسی است و صرف محکوم کردن رقبا و ادعاهای آنها کافی نیست. برای تقویت مثلثی که گفتم تعامل جهانی مهم است و این به معنای پیروی از شرق یا غرب نیست، گرچه اصلاً اعتقادی به این دسته‌بندی ندارم. بسیاری از سیاست‌ها و پیمان‌هایی که برخی از کشورهای خاورمیانه انجام می‌دهند در تخاصم و تقابل با قدرت‌های دنیا نیست، بلکه در تعامل با کشوهای دنیا است. این تعامل زمانی اتفاق می‌افتد که ایران از چارچوب متصلبی که براساس آن اندیشه ژئوپلیتیک را بنا کرده، رها شده و فاصله بگیرد.

‌هم‌اکنون شاهد بهبود روابط ایران با کشورهای عربی هستیم، مانند عربستان و این نشان‌دهنده تعامل ایران با کشورهای منطقه و جهان نیست؟! یا اینکه ایران برای برجام و مسائلی از این دست مذاکره می‌کند؟
خیر! بهبود روابط، تعامل و تنش‌زدایی مفاهیمی کاملاً مشخص و با پیامدهای خاص خود در ژئوپلیتیک هستند. می‌توان تنش‌زدایی کرد، روابط را گسترش داد و یا در حد تعامل باقی ماند. اتفاقی که در خصوص گسترش روابط با عربستان افتاده و باید بسیار با احتیاط به آن نگاه کرد، روند نسبی تنش‌زدایی است که از سوی عربستان شروع شده است. در هر صورت سوال این است که اگر ایران به سمت تنش‌زدایی با عربستان رفته است، این نگاه در کجای سیاست‌های ژئوپلیتیکش قرار گرفته است؟!آیا راهبردی است؟

اگر این سوال را درباره عربستان مطرح کنید، بحث تنش‌زدایی با ایران در چارچوب یکسری تغییرات که در قالب بحث تغییر و بازبینی در ژئوپلیتیک است، کاملاً جواب می‌دهد. عربستان مجبور بود این کار را انجام دهد چراکه آن مدل فکر کردن، این روش کاری را به این کشور دیکته می‌کرد که اگر می‌خواهید این روش ژئوپلیتیک را داشته باشید باید با این کشور خاص، در یک حد مشخص تنش‌زدایی کنید و لزومی به گسترش رابطه ندارد. باید از واکنش‌ها و اظهارات سیاستمداران دور شویم و آنچه در واقعیت اتفاق می‌افتد و آنچه خارج از هیاهوی رسانه‌ای رخ می‌دهد را ببینیم. این تنش‌زدایی دقیقاً در راستای راهبردهای نوین و ژئوپلیتیک عربستان سعودی در چشم‌انداز برنامه‌های 2030 است که دارد جواب می‌دهد. اگر این تنش ادامه پیدا می‌کرد، برنامه اصلی ژئوپلیتیک عربستان صدمه می‌خورد. این بدان معنی نیست که عربستان اشتباه نکرده است آنها قطعاً در مسئله یمن اشتباه راهبردی کردند و چون اندیشه نوین ژئوپلیتیک نداشتند دست به این اقدام زدند و هم‌اکنون نیز نتیجه این اقدام‌شان را مشاهده می‌کنیم که بعد از چندین سال در چه موقعیتی هستند و جنگ با یمن، جنگی بود که پیروز نداشت. حالا عربستان با مذاکره از هزینه بیشتر می‌خواهد جلوگیری کند. یک اشتباه راهبردی دیگر عربستان، قتل خاشقجی بود که ضربه بزرگی به قدرت نرم عربستان سعودی در دنیا و کشورهای مسلمان وارد کرد.

‌امروزه بحث‌های هوش مصنوعی چه تحولاتی را در حوزه ژئوپلیتیک ایجاد کردند؟
بخشی از قدرت ژئوپلیتیک که معمولا دیده نمی‌شود، قدرت نرم است. قدرت سخت بخش دیگری از ژئوپلیتیک است. در دنیای کنونی که اصطلاح جدیدی به‌نام ژئوپلیتیک هوش مصنوعی وجود دارد. قدرت نرم داریم که در ژئوپلیتیک نقش بزرگی بازی می‌کند و از آن مهمتر امکان استفاده از قدرت دوگانه داریم که به آن قدرت هیبریدی می‌گویند. بسیاری از مناقشات ژئوپلیتیک می‌تواند در اثر گسترش قدرت نرم به وجود نیاید و به مشکل تبدیل نشود و صدمه به بدنه حکومت به لحاظ اقتصادی، سیاسی و مالی وارد نشود.

یک بخش مهم ژئوپلیتیک، گسترش نفوذ است که صرفاً حوزه نظامی را در بر نمی‌گیرد و به معنی گسترش نفوذ نرم است.

‌بر این اساس وضعیت ژئوپلیتیک ایران چگونه است؟
اگر هم‌اکنون بخواهیم درباره ایران تحلیل کنیم، ایران در موقعیت انفعالی و تدافعی به لحاظ ژئوپلیتیک قرار داشته و بحث عربستان بیشتر از آنکه راهبردی باشد، واکنشی است. مهم‌ترین چیزی که وجود دارد، این است که ما باید به‌صورت جدی به اندیشه ژئوپلیتیک توجه کنیم و به شیوه‌های تحول، روش‌های بازبینی و ترسیم ژئوپلیتیک جدید براساس اندیشه ژئوپلیتیک جدید توجه و فکر کنیم.

ژئوپلیتیک ایران، همیشه مورد تهدید بوده است. این امری تاریخی است، اما همان‌طور که گفتم تنها در دهه 50 شمسی این تهدیدها به کمترین حد و اندازه خود رسید. تهدیدهای سرزمینی در ترسیم اندیشه ژئوپلیتیک تأثیر دارد؛ تهدید جدایی‌طلبی و کشورهای خارجی و ادعاهای سرزمینی که وجود دارد. تجزیه‌طلبی بحث مهمی است. در بحث مناقشه آذربایجان، آیا پاسخ و سیاست خارجی ایران با ظرفیت‌هایی که در حوزه ژئوپلیتیک باید داشت، متناسب بود یا خیر؟ آیا در ارتباط با طالبان توانستیم پاسخ مناسب دهیم و ادعاهایی که درباره سه جزیره ایران در خلیج‌فارس وجود دارد آیا توانستیم پاسخ مثبت بدهیم؟ به این اعتبار این بحث‌ها را باید انجام می‌دادیم تا این ضرورت مشخص شود.

‌برای برون‌رفت از این وضعیت شما چه راهکاری پیشنهاد می‌کنید؟
تا صحبت از تعامل و تلفیق و سازگاری می‌شود، متأسفانه گفته می‌شود این شخص سازش‌‍کار و یا غرب‌گراست، باید این حرف‌ها را کنار گذاشت. اکنون وارد مرحله دوم موج سوم جهانی شدن هستیم و مرحله اولِ موج اول و دوم و سوم تمام شده و وارد مرحله دوم این امواج شده‌ایم؛ آیا راهبردی که 10 و یا 20 سال پیش داشتیم را باید امروز ادامه دهیم آن هم به هر قیمتی؟! اصل حفظ و توسعه منافع ملی است. در آینده‌پژوهی ژئوپلیتیک، رفتن از وضعیت موجود نامطلوب به وضعیت مطلوب ناموجود، یک اصل است. این مهم محقق نمی‌شود، مگر با بازبینی و بازسازی اندیشه راهبردی در حوزه ژئوپلیتیک.

منبع: هم میهن