در شفاف سازی تاریخ یا برگی از تاریخ/ روح الله خمینی: در کودتای ۲۸ مرداد ٣٢ «مصدق از اسلام سیلی خورد»، نویسنده محمد جعفری (۵)

Jafari Marbini-Mohamed-1 در مورد ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و متعاقب آن  کودتای ۲۸ مرداد۳۲ علیه حکومت ملی مصدق، کتاب ها و مقاله های زیادی از زوایای مختلف نوشته شده و آن دوران را موشکافی کرده و می کنند. در مورد کودتا هم داخلی ها و خارجی کتاب های بسیاری نوشته اند. افزون بر این هم آمریکا و هم انگلیس قریب به تمامی اسناد کودتا را منتشر کرده و در اختیار همگان قرار گرفته اند. هدف از این نوشته به مناسبت سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢،  توضیح این نکته است که چرا مجلس خبرگان قانون اساسی، درست همزمان با سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ٣٢، در سال ۵۸ با پیام آقای خمینی افتتاح شده است.

بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ ملت ایران، آقای خمینی مرحوم مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت برای تشکیل دولت و اداره امور مملکت و انجام رفراندوم برای تغییر نظام سیاسی کشور و تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید منصوب کرد. در آن زمان همه روزه در نقاط مختلف کشور بلوا آفریده می شد و شیرازۀ همه امور کشور از هم پاشیده شده و چندان نظم و نسقی هم در کار نبود، آقای خمینی هم با غوغا سالاری خیابانی و چماق داران گوش بفرمان جهت قبضه کردن انحصاری قدرت، دولت در دولت تشکیل داد و نمایندگان خود را به تمامی ارگان های لشکری و کشوری و بنیاد های جدید التأسیس فرستاده بود. و به قول آقای مهدی بازرگان دولت موقت «چاقوی بی تیغه ای» بود که خود مانع بزرگی در موفقیت دولت موقت بود. در چنین وضعیتی مجلس خبرگان قانون اساسی (۱) درست همزمان در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ماه در سال ۵۸ با پیام  آقای خمینی افتتاح شد که در قسمتی از پیام خود آقای خمینی چراغ سبز به حامیان روحانی و غیر روحانی خود در مجلس خبرگان داد که زمان قدرت شما رسیده است و همه چیز انحصاراً در اختیار شما است: «... قانون اساسی و سایر قوانین در این جمهوری باید صد در صد اسلامی باشد ... تشخیص مخالفت و موافقیت با احکام اسلام منحصراً در صلاحیت فقهای عظام است که الحمد لله گروهی از آنان در مجلس وجود دارند و چون این یک امر تخصصی است، دخالت وکلای محترم دیگر در این اجتهاد و تشخیص احکام شرعی از کتاب و سنت، دخالت در تخصص دیگران بدون داشتن صلاحیت و تخصص لازم است.» (۲) در مورد طرح ولایت فقیه در مجلس خبرگان در کتاب «الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه» گفتنی ها گفته شده است (۳) و از جمله در آنجا آمده است که «مجلس خبرگان درست همزمان در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ماه در سال ۵۸  افتتاح شد که غیر مستقیم این معنی را در بطن خود داشت که از این به بعد، کار به دست موافقان و حامیان کودتای ۲۸ مرداد رقم خواهد خود.» (۴) و حقیقتاً نتیجه هم همین شد که کشور در بست به دست آقای خمینی از موافقان و حامیان کودتای ۲۸ مرداد و حلقه اسرارش افتاد و با وجود کوشش ها و زحمات فراوانی که به عمل آمد که «بیان پاریس» (۵) که از زبان آقای خمینی در پاریس در انظار جهانیان و ایرانیان به ملت ایران وعده داده و بیان شده بود، باز گردد، چندان نتیجه ای به بار نیاورد. به ضرس قاطع می توان گفت که وقتی آقای خمینی به عنوان رهبر انقلاب به ایران بازگشت و رهبریش تثبیت گشت، حتی به یکی از وعده های داده شده به ملت ایران، وفا نکرد و پشت پا به همۀ آنها زد و کشور را در نهایت به دست قاتلان و جنایتکاران و فاسدان و غارتگران سپرد.

در آن زمان و آن وضعیت، متأسفانه تا جائی که من اطلاع دارم، هیچ کسی و یا سازمانی و یا روزنامه ای اعتراضی نکرد و چیزی نگفت که چرا مجلس خبرگان باید در روز ۲۸ مرداد،  سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ١٣٢٢، افتتاح شود. البته آقای خمینی و روحانیون حلقه اسرارش با خوشحالی از این قضیه در دلشان قند آب می شد و شاد و خوشحال بودند. ولی هیچ کس از گروه های مختلف ملیون هم صدایشان در نیامد که چرا باید مجلس خبرگان در سالگرد ۲۸ مرداد افتتاح شود. در آن زمان، هیچ کسی فکر نکرد و یا به مخیله اش، به هر دلیلی خطور نکرد که افتتاح مجلس در این روز در بطن خود چه معنایی دارد و یا می تواند داشته باشد.

در همان روز افتتاح مجلس، آقای حسینعلی منتظری رئیس مجلس و آقایان بهشتی و آیت به ترتیب نایب رئیس اول و دوم انتخاب شدند. ولی در حقیقت دکتر بهشتی در نقش رئیس، مجلس را اداره می کرد. در مجلس خبرگان هم در همان روز اول، پیشنهاد قانون اساسی تهیه و تصویب شده دولت موقت و شورای انقلاب و تأیید مراجع و آقای خمینی به کنار نهاده شد و حسن آیت که جزء اعضاء هيئت رئيسه مجلس بود، در روز تشكيل مجلس خبرگان سخنرانى كرد و در آن مسئله ولايت فقيه را عنوان كرد و گفت: دولت موقت صلاحيت نوشتن قانون اساسى را نداشته است و مجلس خبرگان خودش بايد رأساً قانون اساسى را از نو بنويسد. حسن آیت از مؤسسین حزب جمهوری اسلامی بود (۶) و اساسنامه حزب را او نوشته بود (۷) و تعدادی از دوستان و همکارانش عضو شورای مرکزی و عضو حزب بودند. و خودش هم  مسئول بخش سیاسی حزب بود، ولی بعداً شاید به علت بعضی از بد نامی ها (۸) اسمش از فهرست مؤسسین حزب حذف شد.

نظر به اینکه ولایت فقیه با اسلام بیانگر قدرت آقای خمینی و دیکتاتوری صلحای آقای بهشتی (۹) هماهنگی داشت، آقای خمینی که تا آن زمان از ملیون و آزادیخواهان واهمه ای داشت و تا قبل از تشکیل مجلس خبرگان، نامی از ولایت فقیه به میان نیاورده بود، وقتی زمینه را مساعد دید، پس از تشکیل مجلس خبرگان در ۳۰ مهر و ۱ آبان ۵۸ با غوغا سالاری سخت بر مخالفان ولایت فقیه تاخت. (۱۰) و چون طرح موافق ذائقه سایر روحانیون قدرت طلب و بویژه اعضای روحانی مجلس خبرگان بود، از تصویب مجلس خبرگان گذشت.

با وجودی که براساس قانون اساسی مصوب مجلس خبرکان در سال ۵۸، اختیارات ولی‌ فقیه محدود و در چهارچوبی مشخص و معین گردیده بود و ولی‌ فقیه بر اساس آن قانون‌ اساسی حق دخالت و تجاوز به سایر زمینه‌ ها را نداشت و هنوز صحبت از ولایت مطلقه به میان نیامده و حقوق مردم تا حدودی در آن ملحوظ بود و امکان بازگشت به آزادی و عدالت و حقوقمداری در آن هنوز وجود داشت، اما آقای خمینی حرف های خود را ماورای قانون و عین قانون می‌ دانست و برای روحانیت حاکم نیز حرف آقای خمینی به ظاهر مطاع بود و تنها راه، قبضه کردن قدرت به شمار می‌ رفت. در عین حالی که اختیارات رئیس جمهور هم در آن قانون محدود بود، اما مانع رسیدن به ولایت مطلقه و قدرت انحصاری به شمار می رفت. به این علت و ترس از اینکه هنوز احتمال به عمل در آمدن «بیان پاریس» و یا «گفتمان پاریس» وجود خواهد داشت، دست به کودتا علیه اولین منتخب ملت ایران زده شد، و استبداد سیاه بر ملت حاکم گشت.

همچنان که در بالا یاد آور شدم، کشور در بست به دست آقای خمینی از موافقان و حامیان کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣١و حلقه اسرارش افتاد. این ادعائی است، گرچه ادعا هم نیست و حقیقت عینی و واقعی است که در کشور ما به دست آقای خمینی و حلقۀ اسرارش تحقق پیدا کرده است، معهذا برای نسل حاضر و نسل های آینده که خود در جریان امور آن دوران نیستند، دلیل و مدرک می خواهد. و اینک بخشی از دلایل آن در زیر خواهد آمد:

آقاى خمينى از طرفداران ابوالقاسم كاشانى و بنا به قول مرحوم مجتهد و فیلسوف مهدی حائری، به لحاط مشی سیاسی، پیرو آیت الله محمد بهبهانی (۱۱) و از مخالفين سر سخت دكتر مصدق بود و تا هنوز آب كاملاً به آسيابش نيفتاده بود، سعى مى‏ كرد كه از مطرح كردن نام مصدق و حكومت ملى خوددارى كند.
 
ابوالقاسم کاشانی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢ گفت: «خداوند عادل است و آنچه بر مصدق گذشت، نتیجه عدل خداوندی است» (۱۲) و مصدق را در مقام فرماندهی خائن خواند و گفت: «طبق شرع شریف اسلامی، مجازات کسی که در مقام فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند، مرگ است» (۱۳). ابوالقاسم کاشانی بعد از کودتا با تمامی گرفتاری و کم و زیادی که داشت، شاه در تاریخ جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۴۰، در زمان بیماری و بستری بودنِ از وی در منزلش عیادت می کند و همچنین برای معالجه ایشان پروفسور کوولر را از پاریس به تهران می آورند. (۱۴) همین که شاه در زمان بیماری و بستری بودنِ کاشانی از وی در منزلش عیادت می کند و همچنین برای معالجه ایشان پروفسور کوولر را از پاریس به تهران می آورند، خود حکایت از این ندارد که کاشانی چه خدمت بزرگی به شاه کرده است؟ و این در حالی است که حتی شاه حاضر نیست که اسم مصدق را بشنود و حتی اجازه نمی دهد که مرحوم مصدق در جائی که وصیت کرده است، دفن شود.

روحانیون طرفدار کاشانی ـ بهبهانی ـ سید ضیاءالدین طباطبایی با دکتر مظفر بقایی و حزب زحمتکشان رابطه همکاری و همگامی داشتند و این مجموعه در فراهم آوردن شرایط داخلی کودتای ۲۸مرداد ١٣٣٢ و شکستن جبهه داخلی و در خدمت خارجی ها قرار گرفتن علیه حکومت ملی و قانونی مصدق نقش اساسی داشتند.

در اینجا از نحوه تفکر و پیشینه آقای خمینی تا پیش از آمدن به پاریس در ۱۲ مهر ۵۷ می گذرم (۱۵). نظرات آقای خمینی، نسبت به ملی شدن صنعت نفت و دکتر محمد مصدق، رهبر بزرگ ملت ایران، خلاصه و به ترتیب در زیر می آید:

آقاى خمينى به مرور كه به قدرت مطلق نزديك مى ‏شد، مرحله به مرحله نظر واقعى خودش را نسبت به مصدق بهتر آشكار مى‏ كرد.  در مصاحبه ‏اى با خبرنگار روزنامه يونانى (۱۳۵۷.۰۸.۱۵) (قوزي ها) كه پرسيد: مقام و موضع مرحلۀ جديد مبارزات خلق ايران نسبت به زمان دكتر مصدق را چگونه مى‏ بينيد؟ او در جواب چنين پاسخ داد:

«مبارزات كنونى ايران يك حركت كاملاً اسلامى است و در جهت تغيير كامل نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى مى‏ باشد». (۱۶)

باز در تاريخ ۱۳۵۷.۱۰.۰۷، كه دكتر جيم كوكلر استاد دانشگاه روتكرز آمريكا از آقاى خمينى سئوال كرد كه "نظر حضرت عالى نسبت به جبهه ملى چيست؟" در پاسخ گفت: «من نظر مثبتى ندارم و نفى‏ اش هم نكرده ‏ام» (۱۷).

در مرحله بعد در تاريخ ۱۳۵۷.۱۱.۰۸، طى يك سخنرانى كه در مورد نقش اجانب در ايجاد وابستگى و رهايى از سلطه ابرقدرت ها ايراد كرد، در مورد دكتر مصدق چنين گفت: «تا حالا ما گرفتار لاف و گزاف هاى محمد رضا خان بوديم به صورت شاهنشاهى اعليحضرت آريامهرى، حالا گرفتار مليت و آزادى و اين حرف ها هستيم، سر قبر دكتر مصدق برويم و ... عرض كنم ... از اين حرف ها ... ما نه آن را باور كرديم، نه اينها را باور مى‏ كنيم. ما خوش باور نيستيم، چه كنيم. ما مى‏ بينيم همان بساطى كه در زمان محمد رضا خان، شاه سابق بود، حالا هم دارد اجراء مى‏ شود، همان‏ ها آنوقت آدم مى‏ كشتند، حالا هم آدم مى‏ كشند، آنوقت غارت مى‏ كردند، حالا هم غارت مى‏كنند".(۱۸)
 
وی در سخنرانى خود در تاريخ ۱۳۵۸.۰۳.۰۳، در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكده ادبيات اهواز يك مرحله پا را فراتر گذاشت و چنين گفت:

"اسلام نباشد، هرچه مى‏ خواهد باشد، اينها سرپوش مى ‏خواهند بگذارند روى مقاصد خودشان، آن مقاصدى كه بر خلاف مسير ماست، با اسم يك نفرى كه ملى است. مسير ما، مسير نفت نيست، نفت پيش ما مطرح نيست، ملى كردن نفت پيش ما مطرح نيست، اين اشتباه است. ما اسلام را مى‏ خواهيم، اسلام كه آمد، نفت هم مال خودتان مى‏ شود. مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نيست، اگر يك نفر نفت را ملى كرد، اسلام را كنار بگذاريم، براى او سينه بزنيم؟" (۱۹) و بالاخره  در این مرحله به حرف دل خود در مورد دكتر مصدق نزدیکتر شد و درتاريخ ۱۳۵۹.۰۴.۲۹، در يك سخنرانى كه در جمع شوراى عالى قضايى ايراد كرد،گفت:

«... آقايان سر يك ملى شدن چيز، امروز ديديد كه التماس مى‏ كنند كه بگذاريد يك قدرى بگذرد، ببينيم ملى چطورى است. ما چقدر سيلى از اين مليت خورديم. من نمى‏ خواهم بگويم كه در زمان مليت، در زمان آن كسى كه اينهمه از آن تعريف مى ‏كنند، چه سيلى به ما زد آن آدم. من نمى‏ خواهم بگويم كه طلبه‏ هاى مدرسه فيضيه را به مسلسل بستند در آن زمان، همان طورى كه در زمان پهلوى بستند كه من و آقاى حائرى بالاى سر اين جوان هايى كه از مدرسه فيضيه به تير بسته شده بودند و اطباء جرأت نمى‏ كردند كه بنويسند اين زخمى شده است بروند كنار اينها، بروند گم بشوند. اينها، اينها منحل بايد باشند. ما نمى‏ توانيم تحمل كنيم به اينكه هر كس هر جورى دلش مى‏ خواهد، خير من دلم مى‏ خواهد كه حالا دموكرات باشد، من دلم مى‏ خواهد كه حالا ملى باشد، من دلم مى‏ خواهد كه ملى و اسلامى باشد. ما از اينها ضربه خورده ‏ايم، ما اسلام را مى‏ خواهيم، غير اسلام را نمى‏ خواهيم، مجلس بايد اسلامى باشد، ... (۲۰).

در این مرحله، آقای خمینی مصدق را هم شأن و هم مرتبه پهلوى قرار داد، بلكه بدتر از او، مصدق را كسى دانست كه جو سانسور و خفقان برقرار كرده و آدم مى‏ كشته است.

و در آخرین مرحله، زمانی که به زعم خودش قدرت را قبضه کرده، زبانها را بریده، قلم ها و قدم ها را شکسته و فرصت به وی دست داده است، انواع و اقسام تهمت ها را به آن راد مرد بزرگ ایران زمین زد، و از جمله گفت، مصدق «هم مسلم نبود» و «مصدق از اسلام سیلی خورد» (۲۱) با این گفته ها، نه تنها نشان می دهد که با زمینه سازان داخلی کودتا موافق و هم خط بود، بلکه کودتای ۲۸ مرداد ١٣٣٢ «سیا» را که آمریکائی ها علیه حکومت ملی مصدق سازمان دادند، سیلی از طرف  اسلام می داند که بر مصدق فرود آمده است. و این دقیقاً همان است که آقای ابوالقاسم کاشانی بعد از انجام کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ گفت: «طبق شرع شریف اسلامی، مجازات کسی که در مقام فرماندهی و نمایندگی کشورش در جهاد خیانت کند، مرگ است» و یا «خداوند عادل است و آنچه بر مصدق گذشت، نتیجه عدل خداوندی است». پس  شک نیست که آقای خمینی پیرو سیاسی خط کاشانی ـ بهبهانی ـ سید ضیاء الدین طباطبایی و دکتر مظفر بقایی بوده و با کودتاچیان، یعنی آمریکا و انگلیس و شاه که دست به کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ زدند، همگام و هم خط بوده است، و در واقع اینکه مصدق «از اسلام سیلی خورد» یعنی اسلام آمریکا و انگلیس و شاه، بر مصدق سیلی زدند. به همین دلایل است که بارها گفته و نوشته ام که نظام سلطنتی در موروثی بودن و قدرت داشتن، با نظام ولایت فقیه در اساس و پایه، این همانی دارند، فقط اسم آنها متفاوت اند، چون هر دو بر موروثی بودن و قدرت استوار اند و نه حقوق ملت. هر دو رژیم، علاوه بر اینکه قدرت را اصل می دانند، در ریشه و پایه با تفاوت هائی جزئی (آن هم در اسم) باهم این همانی دارند. (۲۲)   

محمد جعفری،
 ۲۷ مرداد ۱۴۰۲
mbarzavand @yahoo.com

نمایه و یادداشت:

۱- برای اطلاع از اینکه چگونه مجلس مؤسسان قانون اساسی تبدیل به مجلس ۷۵ نفری خبرگان قانون اساسی شد، به کتاب «الهام و یا اشاره گرفتن خمینی در طرح ولایت فقیه» مراجعه کنید.

۲- صحيفه نور، جلد ۸، ص ۲۵۵.

۳- http: //mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2020/10/complite-Elham-for-book-July-2020.pdf

۴- همان سند ص ۳۵.

۵- آقای خمینی در پاریس و در انظار جهانیان آشکارا به ملت ایران قول و قرار و تعهدهایی سپرد که به «بیان انقلاب»  و یا «بیان پاریس» مشهور شد که بعضی از آن ها به قرار زیر اند:

«ولایت با جمهور مردم است»، «میزان رأی مردم است»، «جمهوری نظیر همین جمهوری فرانسه»، «باید اختیارات دست مردم باشد »، «من برای خودم نقشی جز هدایت ملت و حکومت بر نمی گیرم»، «علما خود حكومت نخواهند كرد»، «از نظر حقوق انسانی تفاوتی میان زن و مرد نیست، زیرا هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خویش را همچون مرد دارد». و نیز «و زنان ما، حق رأى دادن و حق انتخاب شدن دارند»، «همه گروه ها در بيان عقايد خود  آزادند»، «به نظر من،  راديو و تلويزيون و مطبوعات بايد در خدمت ملت باشند و دولت ها حق نظارت ندارند. ملت را نمى‌ شود تحميق كرد». و همین ها بود که ملت ایران را بر گرد رهبری آقای خمینی یک پارچه کرد و انقلاب پیروز شد. و همین «بیان پاریس» بدون توجه به پیشینه و طرز تفکر سیاسی و نظری، مهمترین عامل تحمیق سیاسیون و مردم گردید.

۶- کیهان پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۵۸، شماره ۱۰۶۴۴، و کیهان شنبه ۵ اسفند ۵۸، شماره ۱۰۶۴۵؛ تقابل دو خط یا کودتای خرداد ۱۳۶۰، چاپ دوم ص، ۲۲۸-۲۲۶.

۷- ابراهیم اسرافیلیان در مصاحبه با تاریخ ایرانی، ۱۵ تیر ۱۳۹۹، چنین توضیح می دهد: «تا آنجا که من اطلاع دارم، حسن آیت از بنیانگذاران حزب جمهوری بود، و حتی اساسنامه حزب را خودش نوشت. اینها اول بار در کانون توحید که آقای موسوی اردبیلی در آنجا بود، جمع می‌ شدند. مرحوم محمدبهشتی بود، حسن آیت بود و آقای عبدالکریمموسوی اردبیلی و ... که نشستند و اساسنامه نوشتند. خود حسن آیت، جزو پایه گذاران حزب بود، ولی بعدها حزب جمهوری اسلامی صورت دیگری پیدا کرد».

 ٨- نگاه کنید به «تقابل دو خط یا کودتای خرداد 1360، فصل سوم ص ۱۷۴-۱۶۹»:

http: //mohammadjafarim.com/wp-content/uploads/2019/04/Ketab-Taghabol-2-Khat-2nd-Edition.pdf

٩- ءسقوط دولت بازرگان، به کوشش دکتر صفاریان، مهندس معتمد دزفولی، چاپ دوم ، ص ۳۲۹.

۱۰- صحیفه نور، رهنمود های آقای خمینی، جلد ۱۰، ص ۲۷ و ص ۳۶ ـ ۳۳.

۱۱- خاطرات مهدی حاضری، ۹۶-۹۵.

۱۲-تقابل دو خط، چاپ اول ص ۱۶۵، به نقل از کیهان ۱۷ شهریور ۳۲، آیت الله کاشانی در مصاحبه با روزنامه «المصری».

۱۳- همان سند، به نقل از کیهان، ۲۳ شهریور ۱۳۳۲، آیت‌ الله ابوالقاسم کاشانی در مصاحبه با خبرنگار «اخبار الیوم».
 
۱۴- مجموعه‌ ای از مکتوبات، سخنرانی ها و پیام های آیت‌ الله کاشانی، از محمود دهنود، ج ۴، ص ۲۲۳و ۲۲۶، «شاهنشاه به منزل حضرت آیت‌ الله کاشانی که بیمار و بستری هستند تشریف‌ فرما شدند و از ایشان عیادت فرمودند. حضرت آیت‌ الله کاشانی از ۴ ماه پیش در بیمارستان بازرگانان برای معالجه و استراحت بستری شدند و چندی پیش نیز پروفسور کوولر از پاریس برای معالجه ایشان به تهران آمد».

۱۵- از توده مردم به کنار که دستی در اینگونه مسائل ندارند و یا کمتر دنبال اینگونه مسائل هستند، آزادیخواهان، مصدقی ها از هر دسته و گروهی، بدون توجه  به تفکر و پیشینه آقای خمینی، چشم و گوش بسته، همه چیز را در ید اختیار او قرار دادند. ممکن است کسانی ادعا کنند که نحوۀ تفکر، زمینه های فکری، عملکرد و پیشینه و ... آقای خمینی قبلاً مشخص و معین نبود، و بعد ها است که اینها همه روشن شده است. من بر این نظرم که به هر دلیلی، هیچ کسی دنبال تحقیق آنها نبود و الا اگر کسانی به دنبال تحقیق به حوزه های علمیه می رفتند، و یا روزنامه های بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را مطالعه کرده بودند، اگر نه همه آنها را به طور کامل، اما بخش مهمی از آن ها را بدست می آوردند. متأسفانه طبق آنهایی که من اطلاع دارم، باید گفت که چنین نیازی در بین ملیون، آزادی خواهان، مصدقی ها از هر دسته و گروهی احساس نمی شد.  
   
۱۶- صحيفه نور، جلد سوم، ص ۲۵.

۱۷- صحيفه نور، جلد چهارم، ص ۱۰۸.

۱۸- همان مدرك، ص ۲۷۲.

۱۹- صحيفه نور، ج ۶، ص ۲۵۸.

۲۰- صحيفه نور، جلد ۱۲، ص ۲۵۶.

۲۱- از سخنرانی خمینی در ۲۵ خرداد ۶۰: « یک گروهی که با اسلام  و روحانیت اسلام سر سخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتی که مرحوم آیت الله کاشانی دید که این ها خلاف دارند می کنند و صحبت کرد، اینها کاری کردند که یک سگی را نزدیک مجلس  عینک به آن زده بودند، اسمش را آیت الله گذاشته بودند. این در آن زمان بود که اینها فخر می کنند به وجود او. او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل یکی از علمای تهران بودم که این خبر را شنیدم ... . من به آن آقا عرض کردم که این دیگر مخالفت با شخص نیست. این سیلی خواهد خورد و طولی نکشید که سیلی خورد». وی در این سخنرانیِ خود، جبهه ملی را کافر خواند، به مصدق تهمت زد که مسلم نبود.

۲۲- از جمله نگاه کنید به

https: //news.gooya.com/2023/03/post-74070.php


در این رابطه