آیا ملت ایران نژادپرست است؟، نویسنده حنیف یزدانی
استبداد جمهوری اسلامی، به طرق مختلف ضربه های مهیب اخلاقی به جامعه ایران زده است. با سبک زندگی بی اخلاق و ریاکارانه، از یک سو بنیانها های اخلاقی و منابع اخلاق از جمله دین را سست کرده اند و از سوی دیگر فرصت آموزش و پرداختن به اصول اولیه زندگی را با مشغول کردن جامعه به مسائل بدیهی مانند حجاب و حقوق اولیه و ... از جامعه دریغ کرده اند. لذا جامعه ایران امروز علاوه بر درگیر بودن با استبداد خشن، مبتلا به انواع مشکلات بزرگ اجتماعی و فرهنگی است.
بسیاری از روشنفکران می پندارند، برای بحث کردن درباره مشکلات ریز و درشت فرهنگی ابتدا باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. اما این قلم معتقد است که قبل از رسیدن به حق آزادی می توان برای رسیدن به حقوق دیگر اقدام کرد.
آنچه روشن است، نشانه های گوناگون از توهین و انگ های نژادپرستی در جامعه ایران دیده می شود. از آنجا که برای حل یک مشکل باید ابتدا آن را مشاهده و پذیرفت این قلم سعی دارد باب بحث در این باره را باز کند تا شاید اندیشمندان جامعه ایران به بیان راهکار برای حل مشکل بپردازند.
1- ریشه نژادپرستی
نژادپرستی، پدیده اجتماعی و تاریخی است که زمینه بهره کشی ضعفا را مهیا می کرده است. نژادپرستی در بسیاری از جوامع به درجات مختلف، از خود برتربینی تا کمتر دانستن ذاتی یک قوم و ملت وجود داشته است. اما، نژادپرستی به عنوان یک ایدئولوژی با داروین شکل گرفت. در واقع داروین و بسیاری از انسان شناسان غربی در قرن نوزدهم، نژاد پرستی را تئوریزه کردند.
برای مثال او درباره سه تن از بومیان جزیره تیرا دل فوئگو که برای سه ماه با آنها در کشتی بیگل همسفر است می نویسد :«پوست قرمز آنها کثیف و چرب، موهایشان مات، صدایشان ناهماهنگ، حرکاتشان خشن و بدون کوچکترین وقار بود. با دیدن این مردان، سخت است که خود را متقاعد کنیم که آنها موجوداتی شبیه به ما هستند که در یک جهان قرار گرفته اند. (1)»
این دید نژادپراستانه مختص داروین نبود، بلکه بسیاری از فیلسوفان بزرگ که جهان آنها را به نام فیلسوفان آزادی خواه و لیبرال می شناسد دارای تفکرات عمیقا نژادپرستانه بودند مانند کانت، بلومنباخ، دیوید هیوم و.... ولی این داروین و پیروان او بودند که آنرا تئوریزه کردند. (2)
به صورت کلی، همه مکاتب و اندیشه های فلسفه غرب برای حل مشکلات و یا تامین منافع غرب توسعه یافته اند. نژادپرستی به عنوان یک تئوری فلسفی در زمانی رشد یافت که غرب در پی استعمار دیگران و گسترش برده داری بود. لذا، نژادپرستی فلسفه ایی در خدمت منافع غرب بود و تنها زمانی از بین رفت که در جنگ دوم جهانی، نژادپرستی آلمان نازی به جان خود غرب افتاد.
اگر از این زاویه به نژادپرستی نگاه کنیم، خوشبختانه نژاد پرستی در ایران ریشه های عمیق فلسفی ندارد. اگرچه در دوره رضاشاه، بسیاری از شبه روشنفکران اطراف او با طرح تئوری های پان ایرانیستی و ناسیونالیستی، زمینه ساز اندیشه نژادپرستی ضدعربی-اسلامی شدند. اما ریشه دواندن پان ایرانیسم در جامعه ایران قابل قیاس با بدیهی دانستن برتری نژادی سفید بر دیگران مبتنی بر داروینیسم در غرب نیست. در ایران، به علت همه پذیری باور قرانی، که همه شما یک مرد و زن آفریده شده اید (13 حجرات)، پذیرش ظلم سیستماتیک نژادپرستانه وجود نداشته است و غلامان و خدمتکاران، اگرچه ظالمانه به بیگاری کشانده میشوند ولی، مادون انسان شمرده نمی شدند.
برای بهتر دانستن تفاوت نژادپرستی در غرب و ایران و روشهای مبارزه غربی ها با نژادپرستی توجه شما را به موضوعاتی جلب می کنم که در سیستم آموزشی غربی مورد توجه قرار می گیرد.
2-آموزش در غرب:
غرب از یک سو به دلیل اعمال نژادپرستی به مدت دو قرن، و سپس تجربه قربانی شدن توسط نژادپرستی نازی ها و همچنین جنبش مارتین لوتر کینگ در امریکا به برخورد مسئولانه با موضوع نژادپرستی در سیستم آموزشی خود روی آورده است. این مسئله باعث بالا رفتن نسبی سطح دانش عمومی جامعه شده است. امتیازی که جامعه ایران به دلیل وجود دولت نادان جمهوری اسلامی و روشنفکران بی مسئولیت از آن بی بهره مانده است. در ادامه برای آشنایی به چند موضوع مهم که در سیستم آموزشی غربی مورد تدریس قرار می گیرد می پردازیم.
2-1- مثلث تجارت:
از قرن 16 ام تا 18 ام، در حدود 110 سال، اروپایی ها تجارتی بین المللی را راه انداختند که بر برده داری استوار بود. کشتی های غربی، پارچه و اسلحه به غرب افریقا صادر می کردند و از آنجا، برده های سیاه پوست را در کشتی هایی مخصوص به اسم نگریه، سوار می کردند تا به جزایر کارائیب، جامائیکا و برزیل برسند. پس از فروش برده ها، کتان، شکر، کافه، کاکائو به اروپای غربی وارد می کردند. این تجارت به مثلثی معروف شد.
گفته می شود حدود 22 میلیون برده جابجا شده است و حدود 5 میلیون آنها در حین سفر از افریقا به قاره امریکا جان داده اند. شرایط نگهداری برده ها در کشتی وحشتناک بوده است. آنها می بایست به مدت بیش از 2 ماه، به صورت کتابی در غل و زنجیر در کنار هم دراز می کشیدند. هر از چند گاهی، آنها را برای شستشو از کثافت و حرکت دادن عضلاتشان بر روی عرشه می بردند و بسیاری از آنها خود را به اقیانوس می انداختند تا از زندگی نکبت بار در اسارت خلاص شوند.
2-2- مارتین لوتر کینگ و روزا پارکس:
زندگی و آرای این دو شخصیت معاصر ایالات متحده امریکا به صورت مرتب در مدارس و دانشگاههای غربی مورد بررسی و صحبت قرار می گیرند. و حتی نام بسیاری از خیابانها و ایستگاههای قطار و مترو به نام آنهاست.
رزا پارکس، دختر جوانی بود که در سال 1955، از واگذاری صندلی اش به یک مرد سفید بوست، علیرغم اصرار راننده، امتناع می کند. بنابراین پلیس وارد عمل می شود و او را بازداشت می کند. این خبر باعث خشم جامعه سیاهپوست امریکا می شود و با بایکوت استفاده از اتوبوس بسیاری از خطوط به خاطر ضرر ده شدن، تعطیل می شوند. سرنوشت او به یکی از عوامل قیام سیاهپوستان امریکا تبدیل می شود.
مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش سیاه پوستان امریکا بود که سخنرانی معروفش؛ من یک رویا دارم، یکی از زیباترین متون ادبیات انگلیسی است. او قدم در راهی گذاشت که تا قبل از او از نظر جامعه امریکایی غیر قابل قبول بود. اما رویای او به حقیقت پیوست و امروز نژادپرستی به معنای آنچه قبل از او بود وجود ندارد. هر چند تبعیض های نانوشته همچنان در امریکا ادامه دارد. خواننده محترم باید در نظر داشته باشد که اگرچه به صورت قانونی، تبعیض وجود ندارد اما، نژادپرستی همچنان در کشور ایالات متحده به خصوص قسمت های جنوبی آن که از نظر تاریخی خواستگاه برده داری بوده است، همچنان وجود دارد. به یاد دارم روزی در کلاس درس یک دختر سیاه پوست امریکایی از می سی سی پی می گفت در ایالت آنها که در جنوب امریکا است، ازدواج یک سیاه پوست و سفید پوست، از نظر جامعه قابل قبول نیست. در صورتی که چنین دگم هایی سالیان دراز است در اروپا از بین رفته است.
2-3- باغ وحش های انسان:
این موضوع اگرچه در فرانسه در سیستم آموزشی قرار ندارد اما بسیاری از آن باخبرند. در اواخر قرن 19 ام بسیاری از کشورهای غربی، انسانهایی از افریقا، فلیپین، بومیان امریکا و ... در باغ وحشهای انسانی در شهرهایی مانند پاریس، لندن، میلان، هامبورگ، بروکسل و .. به نمایش می گذاشتند.
این باغ وحش ها که بر مبنای سروری سفید پوستان و مادون انسان دانستن دیگران بر اساس اندیشه داروینیسم شکل گرفته بود حتی تا سال 1958 در بروکسل ادامه پیدا کرد. هرچند همواره مخالفانی داشت.
ساختمان های نمایشگاه استعماری پاریس در سال 1931 به سرعت ویران شد و آخرین باغ وحش بزرگ انسانی پاک شد. به گفته پاسکال بلانچارد و همکارانش، این زیرساختها از حافظه جمعی حذف شدهاند، زیرا یاد آور مکانیسمهای نژادپرستی پرطرفدار در غرب را بودند.
2-4- جنگ جهانی دوم و به قدرت رسیدن نازیسم:
انسان غربی برای اولین بار در جنگ دوم بود که تجربه قربانی نژادپرستی را پیدا کرد. تا قبل از به قدرت رسیدن نازیسم، غربی ها بر مبنای داروینسیم، خود را "نژاد" برتر می دانستند و که حتی استعمار سایر ملل از روی لطف و برای متمدن کردن آنها بود. پس از این تجربه بود که غرب به فکر "حقوق بشر" افتاد تا بتواند از خشونت مهار ناشدنی دولتها بکاهد. یکی از مفاهیمی که در اینجا متولد شد حذف مفهوم "نژاد" بود. همه انسانها علی رغم تفاوت های فیزیکی از یک نژاد هستند و کلمه نژاد نباید برای خطاب قراردادن اقوام و ملل گوناگون استفاده شود.
در سیستم آموزشی غرب، تاریخ و عوامل جنگ دوم به صورت گسترده مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. مسئله ایی که نتایج موفقی داشته از جمله تنفر تاریخی اروپای مسیحی نسبت به یهودیان، که آنها را قاتلان مسیح می دانستند، کنترل کرده است. باید توجه کرد که رابطه ایرانی ها با یهودیان هیچگاه همچون اروپایی ها تنفر نبوده است.
3- دولت-ملت در غرب، هویت تهاجمی و نژادپرستی:
با مطالعه تاریخ کشورهای غربی در می یابیم که اکثر قریب به اتفاق آنها از اواخر قرن 19 ام به بعد شکل گرفته اند. برای مثال، بلژیک در 1830، ایتالیا در 1871 و آلمان 1870 ایجاد شده اند. در اروپای غربی، هویت منطقه ایی در طول تاریخ بسیار برجسته تر از هویت ملی بوده است. این مسئله حتی در فرانسه به عنوان قدیمی ترین کشور که از بیش از هزار سال پیش دولت یکپارچه مرکزی داشته است دیده می شود. اما مشکل هویت ملی در کشورهای سابقا عضو امپراتوری مقدس رم بارزتر است. این امپراطوری که برای مدت تقریبا هزار سال بر مناطقی که امروزه آلمان، اتریش، سوییس، بلژیک، هلند، چک، لهستان و ... را در بر می گرفته است، گاه بیش از 300، دولت محلی داشته است. هر منطقه ایی هویت محلی خود را داشته است که بسیاری از آنها هنوز هم زنده اند.
برای نمونه تشکیل دولت-ملت آلمان را بررسی کنیم. بیسمارک صدراعظم آهنین آلمان، در دهه 1860-1870 با شعار "آهن و خون" تمامی ایالتهای آلمانی زبان بجز اتریش را در سه جنگ تهاجمی علیه دانمارک، اتریش و فرانسه، گرد هم جمع می کند و امپراتوری رایش دوم را خلق می کند. تا قبل از آن به صورت کلی می توان گفت این ایالتها، کشورهای مستقلی بودند که در زیر پرچم امپراتوری مقدس رم زندگی می کردند.
در فرانسه، در 1881، بر طبق قانون ژول فری، وزیر آموزش عمومی، مدارس ابتدایی عمومی و مجانی شد. یک سال بعد آموزش اجباری می شود. اگرچه در نگاه اول این قانون موجب گسترش دانش در سراسر کشور می شود ولی به قیمت نابودی سیستماتیک زبان و هویت های منطقه ایی که تا آن زمان بسیار بارزتر از هویت ملی فرانسه بود. برای مثال زبان اُکسیتان که زبان حدود نیمی از جمعیت آنزمان فرانسه بود به کلی نابود می شود.
همانطور که می بینید هویت ملی کشورهای غرب اروپا، در روند پروژه های دولت-ملت سازی قرن نوزدهمی با جنگ، خشونت، دیگرستیزی و نابودی هویت های محلی شکل گرفته است. یکی از دلایل بروز جنگهای اول و دوم جهانی و نژادپرستی نهادینه در کشورهای غربی به این موضوع بر می گردد.
وضع در کشورهای شرق اروپا به مراتب بدتر بوده است زیرا غالب این کشورها مانند رومانی، کروواسی، لهستان، چک و ... بجز سالهای اخیر همواره جزیی از یک امپراتوری بزرگتر مانند عثمانی، روسیه، پروس، اتریش و یا شوروی بوده اند، لذا هویت ملی برجسته ایی نداشته اند. اکثر کشورهای شرق اروپا تنها چند دهه تجربه به عنوان یک کشور مستقل دارند. لذا با نژاد پرستی افراطی سعی در شکل دادن به هویت ملی هستند که تا چندی قبل وجود خارجی نداشته است.
4- نژادپرستی در ایران:
4-1- آموزش در ایران:
درباره موضوعات مرتبط با نژادپرستی که در سیستم آموزشی غربی مورد توجه قرار میگیرد، هیچ کدام در سیستم آموزشی ایران وجود ندارد. حتی به وجود برده داری در خود ایران نیز اشاره ایی نمی شود. ذکر این نکته در اینجا لازم است که ابعاد برده داری در ایران قابل مقایسه با برده داری غربی نیست. مقایسه این دو مانند مقایسه کارگاه کوچک ایرانی و کارخانه های بزرگ غربی است. در واقع غربی ها، برده داری را مانند هر موضوع دیگری سیستماتیک و صنعتی کرده اند، برای مثال خط تولیدی که در تجارت مثلث در بالا بحث شد. اما در ایران برده داری مانند سایر امور در حد کارگاهی بوده است. و از سوی دیگر، برده به عنوان مادون انسان قلمداد نمی شده است در حالی که برمبنای داروینیسم غربی ها سایر ملل را مادون انسان می دانسته اند.
-4-2 گنگ بودن ملی گرایی در ایران:
اما گذشته از سیستم آموزشی ناکارآمد، روشنفکران ایرانی نیز کمک آنچنانی برای آشنا کردن مردم با موضوعات تاریخی و مفاهیم مرتبط با نژاد پرستی نکرده اند.
برای مثال مهر به میهن در ایران، به عنوان قدیمی ترین کشور جهان، احساسی فراگیر است اما طیف های مختلف آن در رابطه با آزادی و نژادپرستی توسط روشنفکران تبیین نشده اند. در زبانهای غربی، حداقل پنج کلمه برای تقسیم بندی عشق به وطن وجود دارد. عدم تبیین این پنج مفهوم در جامعه سیاسی ایران باعث سردرگمی و در نهایت سو استفاده جریانهای صاحب قدرت شده است.
پان، ناسیونالیسم، پاتروتیسم، شوونیسم و جینگویسم مفاهیمی مختلفی در رابطه با مهر به میهن هستند که تفاوت آنها در وجود نژادپرستی و احترام به حقوق دیگری است. در فارسی ملی گرایی مفهومی است که می تواند به جای همه این اصطلاحات غربی بکار برود و این خود یکی از مشکل مواجهه با نژادپرستی در ایران را پیچیده می کند.
به صورت خلاصه:
پان PAN- یک پیشوند به معنی همه (3) و یا اتحاد همه شاخه های یک گروه است. پان-ایرانیستم یعنی اتحادی میان همه مردم و اقوام گوناگون ساکن در سرزمین ایران و مخالفت با تجزیه کشور. هر چند احزاب پان ایرانیستی معنی متفاوتی به این اصطلاح داده اند. انواع پان ها مثل پان-عربیسم، پان-آفریقایسم، پان-اروپایسم و... بر مبنای این ایده هستند.
پاتریوتیسم Patriotisme به معنی دوست داشتن وطن بدون برتر دانستن آن از سایر ملت هاست. در پاتریوتیسم عشق و علاقه به کشور، فرهنگ و هویت ملی وجود دارد بدون آنکه آنرا برتر از سایر فرهنگها و هویتها بدانیم. پاتریوتیسم به قدرت نظامی دفاعی قوی اعتقاد دارد اما در جنگ های تهاجمی شرکت نمی کند.
ناسیونالیسم Nationalism باور به سلسله مراتب ملت ها است، با این اعتقاد که ملت ما باید در راس بنشیند. ناسیونالیسم بر برتری عینی یا خطاناپذیری یک دولت-ملت خاص تاکید دارد. غالبا منجر به پیش داوری منفی نسبت به افراد غیر بومی می شود که تهدیدی برای سنت های ملت هستند. به همین دلیل تفاوتها پذیرفته نمی شوند و بر همسان سازی پای فشاری می شود. ناسیونالیستها اغلب از موضع نظامی تهاجمی با این ایده استقبال میکنند که این امر باعث بازدارندگی کشورهای رقیب میشود و اگر دولت-ملت دیگری در موقعیت ضعف باشد، می توان ادعای قلمرو کرد.
ناسیونالیسم مدنی یا دموکراتیک Civic Nationalismنوعی از ناسیونالیسم است که بر ارزشهایی همچون دموکراسی، تولرانس و حقوق مدنی بنا شده است. در این نوع از ناسیونالیسم، همه افراد از اقوام، مذاهب و ریشه های مختلف می توانند عضوی از ناسیونالیسم مدنی باشند.
شوونیسم Chauvinisme در معنای اصلی و ابتدایی آن، یک نوع میهنپرستی افراطی و ستیزهجو، و یک ایمان کور به برتری و شکوه ملی است. در بعضی متون آنرا به میهن شیفتگی ترجمه کرده اند.
جینگویزم jingoism به معنی اعلام کردن میهن پرستی بیش از حد با صدای بلند و آمادگی هشیارانه برای جنگ و سیاست خارجی تهاجمی. نوعی شوونیسم جنگ طلب است.
همچنانکه از تعاریف بالا آمد تنها پاتریوتیسم و ناسیونالیسم مدنی به معنی میهن دوستی است که می تواند حامل مفاهیم آزادی خواهانه و ضد نژادپرستی باشد. اما روشنفکران و حتی دانشگاهیان علوم سیاسی نیز در صدد تمیز این مفاهیم برنیامده اند. بسیاری در ایران خود را ملی گرا می دانند بدون دانستن صحیح معنی آن.
4-3-دولت-ملت در ایران پروسه فرهنگی:
دولت-ملت در ایران بر خلاف غرب که پروژه دولتی قرن نوزده امی بود، یک پروسه فرهنگی و اجتماعی هزاران ساله است. دولت-ملت در ایران یک فرمان از بالا نیست بلکه روندی افقی در میان اقوام مختلف بوده است. ایران به عنوان یک ملت از زمان هخامنشیان شکل گرفته است و هویت ملی در طی قرون متمادی به خصوص در هنگام مقاومت در برابر هجوم متعدد اقوام بیگانه صیقل خورده است. هویت ملی ایرانیان بعد از تسخیر کشور به دست اعراب، ابعاد فرهنگی عمیقی می گیرد که اوج آن با ظهور شاهنامه در قرن دهم است. شاهنامه را با ادبیات دفاعی امروز می توان بزرگترین دفاع غیرعامل ایران در طول تاریخ نامید. این کتاب از یک سو باعث نزدیکی فرهنگی اقوام مختلف ایران شده است، زیرا در همه مناطق به صورت روزمره خوانده می شده، از سوی دیگر مفاهیم عمیق و داستانهای جذاب آن سبب ایرانی شدن مهاجمان می شده است. شاهنامه آنچنان تاثیری در فراسوی مرزهای ایران داشته است که برای سالیان در دربار امپراطوری عثمانی خوانده می شده است و زبان دربار عثمانی برای بیش از 500 سال فارسی بوده است. از سوی دیگر نفوذ اندیشه های ژرف سعدی، مولانا و به خصوص حافظ را هم باید در پروسه تشکیل هویت ملی ایران در نظر گرفت.
با همین توضیحات مختصر می توان به تفاوت پروژه سیاسی هویت تهاجمی و نژادپرستانه غربی و پروسه ی هویت فرهنگی ایرانی پی برد.
البته در این میان، در یک دوره کوتاه در زمان رضاشاه، جمعی از شبه روشنفکران غرب زده از جمله داور و فروغی درصدد تکرار اشتباه غربی ها در ایران بودند که خوشبختانه نتوانستند هویت های محلی اقوام مختلف را از میان بردارند.
4-4- تاریخ ایران و افغانستان:
از دیگر کم کاری های روشنفکران و دانشگاه در ایران، عدم مطالعه تاریخ معاصر و انتقال آن به جامعه است. اتباع افغانستان به عنوان قربانیان اصلی نژادپرستی در ایران هستند. این در حالی است که ایران و بخش بزرگی از افغانستان در کمتر از 250 سال پیش، یک کشور بودند و تنها با زور نظامی انگلستان در دوران ناصری بخش هایی از جمله هرات از ایران جدا شد. حال چطور می شود که ملت ایران، نسبت به افغانستانی هایی که به زور استعمار از ایران جدا شده اند به سان غریبه ی فروتر بنگرد؟ آیا این نژادپرستی علیه افغانستانی ها علاوه بر شنیع بودن ذات آن، تایید پذیرش ابدی جدایی نیست؟ نژادپرستی رایج در غرب، بیشتر علیه کسانی است که قرابت بسیار کمی با فرهنگ جامعه دارند، این درحالی است که افغانستان صاحب بخش بزرگی از فرهنگ فارسی است. بسیاری از داستانهای شاهنامه در کابل شکل می گیرد. هرات خاستگاه بزرگان ادب و تفکر ایرانی است. ایران، افغانستان، تاجیکستان و ... در این میراث فرهنگی با یکدیگر شریکند. چگونه می توان افغانستانی ها را دیگری و پست تر دانست؟ جالب اینجاست که اکثر کسانی که خود را برتر از افغانستانی ها می دانند، در عین حال خود را کمتر از غربی ها می دانند! زیرا وقتی خود را در تفکر قدرت اسیر کنیم، در سلسله مراتب قدرت همیشه کسی بالاتر از دیگری وجود دارد، همچنان که می گوییم "دست بالا دست بسیار است."
5-نتیجه گیری:
با مشاهده آنچه در جامعه می گذرد به راحتی نشانه های نژادپرستی را می بینیم. نباید آن را کتمان کرد. باید آنرا به بحث گذاشت تا راهکارهای موثر یافته شود. از سوی دیگر همانطور که در بالا آمد، نژادپرستی در ایران، برخلاف غرب، بر یک اندیشه مدون فلسفی و تاریخی بنا نشده است. و این نکته نشان می دهد که نژادپرستی ایرانی عمق آنچنانی ندارد و با آموزش که امروز چه در سیستم دانشگاهی و چه در عرصه روشنفکری وجود ندارد می توان تا حد زیادی آن را رفع کرد.
پاورقی ها:
1- چارلز داروین، خاطرات سفر بیگل [۱۸۳۱-۱۸۳۶]، ترجمه. هماهنگ شده توسط Michel Prum, Geneva, Slatkine, 2011, p. 312.
Charles Darwin, Diary of the voyage of the Beagle [1831-1836], trans. coordinated by Michel Prum, Geneva, Slatkine, 2011, p. 399.
2- گفتمان بریتانیا در مورد نژاد، میشل پروم؛ مترجم:حنیف یزدانی گفتمان بریتانیا در مورد نژاد | سایت خبری تحلیلی زیتون (zeitoons.com)
3-
https: //www.etymonline.com/word/pan-