چرا آمریکا دست اسرائیل را در جنایت باز گذاشته است؟، نویسنده هادی قدسی

Ghodsi-Hadi-1در پی انقلاب ایران، آمریکا ژاندارم خویش در منطقه را از دست داد. با تحریک صدام حسین جنگی را بین دو کشور قدرتمند منطقه را آغاز کرد و تا انهدام تسلیحاتی هر دو،آن ادامه داد. پس از آن،تنها رژیمی که می توانست روی وابسته بودن و فرمان بری و بی خطر بودن آن حساب کند، اسرائیل بود. اما به دلایل زیادی از قبیل مذهب، جمعیت، ثبات و ... نمی توانست نقش ایران پیش از انقلاب را برای آمریکا بازی کند. به فکر تشکیل فدراسیونی متشکل از اسرائیل و کشورهای عربی افتادند تا از یک سو منافع آمریکا را پاسداری نماید و از سوی دیگر، ثبات سیاسی را در کشورهای عربی تأمین نماید و بتواند در برابر ایران و متحدان آن نیروی بازدارنده ای باشد. طوفان الاقصی این پروژه را بر هم زد. عربستان به دلیل افکار عمومی بیدار شده در پی عملیات حماس و به خصوص واکنش وحشیانه اسرائیل، فرصت نزدیک شدن به این رژیم را از دست داد و پروژه ابراهیم را ناکام گذاشت. به خصوص اینکه ناتوانی ارتش اسرائیل نزد کشورهای عربی آشکار شد و آن ذهنیتی که از آن برای کشورهای زیر سلطه ساخته بودند به فنا رفت. در این میان ارتش اسرائیل ضعف و ناکارآمدی ش در برابر یک حاکمیت کوچک در همسایگی خود را در دید جهان قرار داد و آمریکا را از خود مأیوس گرداند.

در حال حاضر آمریکا دست اسرائیل را باز نگه داشته تا با آتشی که ایجاد کرده، تر و خشک را در غزه بسوزاند بلکه در این میان حماس هم بسوزد. اما سوزاندن  حماس هم دیگر راه حلی را جلو پای آمریکا در منطقه قرار نمی دهد. کار ژاندارم سازی دیگر از دست آمریکا به در رفته است. یا باید خود در منطقه بماند و یا باید آنجا را ترک کند.

ماندن آن مستلزم خسارات فراوانی خواهد بود زیرا باید بر نیروهای موجود در منطقه بیفزاید تا بتواند با نیروهای سربلند کرده مانند یمن، گروه های عراقی، حزب الله لبنان و..... مقابله نماید. از مسائل دیگر که بگذریم، آیا افکار عمومی مردم آمریکا اجازه گرفتن چنین تصمیماتی را به رهبران این کشور می دهد؟ به علاوه مبارزه با چنین گروه هائی بدون ارتکاب جنایاتی نظیر آنچه که اسرائیل در حال انجام آنست ممکن می شود؟ بنابراین، تنها راهی که برای آمریکا باقی می ماند، رفتن است. اما چگونه؟

پر واضح است که رفتن آمریکا به معنای از دست دادن منافع مالی و سیاسی خود نمی تواند باشد. از طرفی اما آن منافع با امنیت و آرامش منطقه ارتباط مستقیم دارند، به این دلیل باید قبل از رفتن، زمینه یک نیروی مسلط در منطقه فراهم آید. روشن است تنها کشوری در منطقه که توان برقراری امنیت را دارا می باشد، ایران است. اما چگونه می توان زمینه ای را فراهم کرد تا این نقش احتمالی ایران مورد قبول عمومی قرار گیرد؟ به طور قطع کار آسانی نیست. در اوج انقلاب آقای خمینی این قول را به آمریکائی ها داده بود که "با منافع آن کشور کاری نداریم". بنابراین، آمریکا و غرب نمیتوانند در این مورد تمامی تخم مرغهای خود را در سبد ایران بگذارند. با این حال، چراغ سبز آمریکا به عربستان برای نزدیکی با ایران که با پادرمیانی چین صورت گرفت می تواند زمینه ای باشد برای رفع تخاصم و نزدیکی دو کشور بزرگ در منطقه. تعامل آمریکا با ایران به خصوص در پی جنگ غزه و پس از دورانی بحرانی، و نشان ندادن واکنش شدید به حملات نیروهای نیابتی ایران به کشتی ها و ناو آمریکائی و پایگاه های آن کشور، نشان از خودداری آمریکا از برخورد با ایران دارند. پیشنهاد سرمایه گذاری عربستان در ایران هم می تواند یکی از راه های کنترل این کشور نیرومند باشد.

خلاصه اینکه حرکت حماس ضعف ارتش اسرائیل را آشکار ساخت که اولین اثرات منفی آن، سلب اعتماد مردم آن کشور از ارتش خود می باشد که دهه ها با بوق و کرنا آن را ارتشی قدرتمند به دنیا باورانده بودند. تا حدی که نتان یاهو هم آن را باور کرده بود و در آخر مجبور شد تن به آن جنایات بدهد. در سخنان دو روز پیش رئیس ستاد ارتش اسرائیل، نا امیدی و اختلاف میان تصمیم گیرندگان آشکار بود. در جلسه ای که چند روز پیش دولت جنگ با رئیس ستاد داشت، هنگام ورود به جلسه او را تفتیش کردند. نتان یاهو هم دیروز پس از دو ماه جنایت، با افتخار و به عنوان پیروزی در سخنانی خطاب به مردم اسرائیل گفت: به نزدیکی خانه یکی از فرماندهان حماس رسیده ایم. این نماد شکست کامل ارتش اسرائیل است که توانسته پس از دو ماه نبرد به خانه ای خالی از سکنه برسد و آن را افتخاری برای خود تلقی کند. با این حال، آمریکا در یأس کامل به اسرائیل فرصت میدهد بلکه با کشتن چند فرمانده حماس یک پیروزی به دست آورد تا کمک های مالی مستمر که از جیب مالیات دهندگان آمریکائی داده می شود را مثمر به ثمر جلوه دهد. در حال حاضر باید همانند آمریکا به انتظار رویداد های پیش رو نشست.

https: //bayanerochan.blogspot.com/2023/12/blog-post.html