ناصر مهدوی: نظارت استصوابی تناسبی با اخلاق ندارد

Mahdavi Naser

ناصر مهدوی، استاد فلسفه و عرفان با بیان اینکه «نظارت استصوابی تناسبی با اخلاق ندارد» گفت: چنین رفتاری که بعضی افراد خود را صاحب عقیده می‌دانند و حق انتخاب را از دیگران بگیرند اخلاقی نیست.

آقای مهدوی در گفت‌وگویی با انصاف نیوز درباره‌ی لغو برخی جلسات سخنرانی‌ خود گفت: درباره‌ی جلسات حسینیه‌ی جماران به دلیل مداخله‌های بیش از اندازه و غیر منطقی مسئولان فرهنگی آن مجموعه امکان تداوم آن فراهم نشد. آنها به دنبال این بودند که با جهت دادن به مطالب مطرح‌شده در سخنرانی‌ها مانع شوند که با توجه به رخدادهای تاریخ اسلام مطالبی پیرامون مسائل امروز مطرح شود.

او ادامه داد: همین که در سخنرانی‌ها، بیان نقد امروز و گفتن از درد و رنج‌های مردم را آغاز می‌کردم بلافاصله تاکید می‌کردند که چنین حرف‌هایی نباید زده شود. همین رفتارها در نهایت منجر به تعطیلی آن جلسات شد. البته آقای سیدحسن خمینی در جریان این مسائل نبودند اما این افراد برای خوش‌خدمتی به برخی مسئولان چنین رفتار غیر منطقی را انجام می‌دادند.

مهدوی با ذکر مثالی از این نوع رفتارها گفت: برای نمونه یکی از بحث‌های من این بود که امام حسین هیچگاه انسان را فدای عقیده نکرد بلکه عقیده برای شکوفایی انسان است و نمی‌توان به نام عقیده دست انسان‌ها را بست و آنها را تحقیر کرد. به همین بهانه در آن سخنرانی اشاره‌ای به نظارت استصوابی داشتم و نسبت به آن نقدهایی را مطرح کردم که چنین رفتاری با اخلاق تناسبی ندارد که افرادی که خود را صاحب عقیده می‌دانند حق انتخاب را از دیگران بگیرند. همین حرف برای آن دوستان عزیز خوشایند نبود و آنقدر اذیت کردند که در نهایت جلسات ادامه پیدا نکرد.

این استاد فلسفه و عرفان پیرامون لغو سخنرانی روزهای اخیرش در یک فرهنگسرا نیز گفت: بنا بر آنچه اطلاع داده‌اند با وجود آنکه موضوع بحث یک بحث اخلاقی و معنوی بود و قرار بود در آن جلسه پیرامون عشق و درمان درد وابستگی صحبت کنم که امروز خیلی به آن مبتلا هستیم، حراست وزارت ارشاد با سخنرانی مخالفت کرده و با وجود آنکه دو ماه روی این موضوع کار کرده بودیم باعث کنسل شدن این جلسه شدند.

دکتر مهدوی در ادامه می‌گوید: برخی دوستان عزیز چنان ظرفیت را پایین آورده‌اند که برای شنیدن سخنان معنوی هم دیگر تحملی وجود ندارد. این امر نشان می‌دهد که چه تنگ‌نظری وحشتناکی بر جامعه حاکم است که چگونه اینها می‌توانند نه تنها اهل نظر را از میدان بیرون کنند بلکه در مردم هم با چنین رفتارهایی تولید نفرت خواهند کرد.

او با بیان اینکه «موضوع سخنرانی که لغو شده اساسا سیاسی نبود و مسئله‌ای فرهنگی بوده است»، گفت: این جلسه، جلسه‌ای برای کمک به افراد بود تا آنها احساس آرامش بیشتری داشته باشند. ظاهرا بعضی از مسئولان محترم کلنگی در دست گرفتند و هر یک مشغول تخریب گوشه‌ای هستند در حالی که همه وظیفه داریم در کنار مردم بایستیم و در حدی که می‌توانیم به انسان‌ها کمک کنیم تا از ناامیدی و آشفتگی دورشان کنیم. آمار افسردگی و خودکشی بالا رفته و گرایش به خشونت افزایش یافته است و اینها به دلیل زندگی رنج‌آلودی‌ست که بر مردم تحمیل شده است. می‌خواهیم بی مزد و منت به مردم انگیزه‌ی بیشتری دهیم و برای بهبود این شرایط در حد خود کمکی کنیم اما در کمال تعجب اینطور برخورد می‌کنند.

مهدوی با انتقاد از برخوردهای صورت گرفته از سوی برخی مسئولان گفت: آن چنان ظرفیت‌ها کم شده و ناشکیبا شده‌اند که نه تنها درباره‌ی مولانا بلکه اندک اندک به جایی خواهیم رسید که اگر از نهج‌البلاغه هم سخن بگویید به عنوان تشویش اذهان عمومی محدودیت ایجاد خواهند کرد. نتیجه‌ی این رفتارها چیزی جز گسترده‌تر کردن خشم و نفرت پنهان‌شده زیر پوست جامعه نیست. خشمی که گریبان آنها را هم خواهد گرفت.

این اسلام‌پژوه در پاسخ به این سوال که «میان چنین رفتارهایی و ابراز نگرانی‌ها از دین‌گریزی در جامعه چه نسبتی وجود دارد؟»، گفت: بین این دو مسئله تناقضی نیست؛ زیرا آنها دین را صرفا مترادف تعبد و تقلید و توجه به مناسک می‌دانند. از نگاه آنها دین مجموعه‌ای از قواعد خشک است که انطباقی با زندگی امروزی ندارد. از چنین نگاهی به دین است که می‌توان سلطه و استبداد در آورد. آنها می‌گویند که چرا مردم به دین با چنین قرائتی توجه ندارند و پایبند نیستند. آنها دینی که به دنبال کنترل و جهت دادن به انسان‌ها است را دنبال می‌کنند، مردم وقتی چنین فکر نمی‌کنند و به باورهایی که خرافی است حمله می‌کنند فریاد بر می‌آورند که مردم دین‌گریز شده‌اند. طبیعی است که مردم در مقابل دیدگاه‌هایی که معقتدند که می‌تواند به نام دین تهمت زد یا خشونت ورزید یا برای انسان‌ها تعیین سرنوشت کرد موضع‌گیری کنند و در نقطه‌ی مقابل آن بایستند. این نوع تلقی از دین که عامیانه سطحی و قشری است نسل امروز توجهی ندارد.

او در ادامه گفت اینکه چنین کم لطفی و جفا می‌شود به دلیل آن است که دین معنوی را نمی‌توانند بربتابند، دین انسانی را نمی‌توانند قبول کنند. تلقی از دین که در آن آزادی انسان اصل باشد مورد پذیرش آنها نیست. اصولی مثل حق اعتراض، کرامت و عزت انسان و احترام به حریم خصوصی و سبک زندگی انسان‌ها و تعیین آن و در مقابل هیچ ستمگری سر تسلیم فرود نیاوردند و… در دین حائز اهمیت است اما قرن‌هاست که چنین قرائتی از دین را قبول ندارند. حق تعقل و انتخاب و زندگی آزاد و خصوصی بودن ارتباط با خدا را نمی‌پذیرند زیرا با این نوع تلقی از دین نمی‌توان بر مردم حکومت کرد. آنها از یک طرف گویندگان این سخن را محدود می‌کنند اما از طرف دیگر هم ناله می‌کنند که مردم از دین گریخته‌اند.