آیا محمد رضا شاه موافق حمله صدام حسین به ایران بود؟/ نگاهی به اسناد دولت امریکا، نویسنده حنیف یزدانی

Yazdani Hanif غلامعلی اویسی فرمانده کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، قبل از پیروزی انقلاب در ۱۴ دی از کشور خارج می شود. او از همان ابتدای پیروزی انقلاب به فعالیت علیه رژیم تازه تأسیس دست می زند و با سران سایر کشورها و سازمان‌ های اطلاعاتی غربی ارتباط برقرار می کند.

در پی گروگان‌ گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ برابر با ۴ نوامبر ۱۹۷۹، ایجاد مشکلات سیاسی و نظامی برای انقلاب در دستور کار دولت کارتر قرار گرفت. مواضع آنها در طی زمان، سخت تر و اقداماتشان جدی تر می شد.

گروگانگیری، آمریکا عملاً به مقابله با انقلاب می پردازد:

چهار روز بعد از گروگان‌گیری، در ۸ نوامبر ۱۹۷۹ برابر با ۱۷ آبان، سندی (۱) که گزارش شورای امنیت امریکاست از تصمیمات اولیه دولت امریکا در مقابله با ایران، پرده بر می دارد؛ پرواز های شناسایی بر فراز پایگاه های هوایی ایران، اعزام ناو هواپیمابر میدوی به خلیج فارس، طرح حقوقی برای اخراج دانشجویان ایرانی و چند طرح نظامی برای حمله به پالایشگاه آبادان و یا مین گذاری بنادر ایران.

در ۲۰ نوامبر ۱۹۷۹ برابر با ۲۹ آبان ۱۳۵۸، در سندی (۲) تحلیلی و طولانی، برژنسکی به بررسی شرایط، امکانات و راهکار های امریکا می پردازد. البته همانطور که او در ابتدای سند می گوید، رویکرد های مختلفی که او پیشنهاد می کند شامل سطح فزاینده ای از تعهد ایالات متحده هستند و همچنان که در ادامه می بینیم بسیاری از راهکارهای او، از جمله عملیات نظامی در طول زمان سخت تر می شوند.

پیشنهادهای او شامل بد نام کردن خمینی، ایجاد دولت در تبعید، حمایت تسلیحاتی و هماهنگ از گروه های قومی، استفاده از امکانات کشورهایی مثل مصر، عراق، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس، تماس با برخی از چهره های سیاسی ایرانی نظیر مدنی، آیت الله شریعتمداری، بختیار، امینی است.

"- ما با برخی از قبایل ارتباط خوبی داریم و این می تواند گسترش یابد."

"- گروه های تبعیدی از ما التماس دریافت سیگنال می کنند. برخی افراد خوب (امینی، بختیار) در خارج از ایران هستند که می توانند در آنجا تأثیر بگذارند، اما برای تبدیل شدن به یک عامل مهم نیاز به کمک زیادی دارند."

"- در نهایت، مداخله آشکار مستقیم ایالات متحده ممکن است مورد نیاز باشد. میزان تعهد ما نباید بیشتر از تمایل ما برای اجرای آن تا انتها باشد. این امر به ویژه مهم است که ما سعودی ها و مصری ها را بیشتر درگیر کنیم."

او اگرچه معتقد است که با خمینی نمی توان کار کرد، اما همچنین معتقد است که "ما باید آماده شویم، اما نباید خود را متعهد به سرنگونی او کنیم. احتمالاً نخواهیم توانست آن را به ارمغان بیاوریم و این تعهد بی پایان است. انقلاب ایران بیان واقعی اراده عمیق ملی بود و آمریکا ستیزی که ما شاهد آن هستیم، بیان واقعی خشم ملی نسبت به اقدامات ایالات متحده در ۲۶ سال گذشته است. حمایت از سرنگونی خمینی در ایران به عنوان تلاشی برای تکرار سال ۱۹۵۳ و بازگشت شاه تلقی خواهد شد."

اپوزیسیون ایرانی به تکاپو افتاده است:

سند شماره ۲۰ (۳) به تاریخ ۱۰ نوامبر ۱۹۷۹، مصادف با ۱۹ آبان ۱۳۵۸:

"گروهی از ایرانیان در پاریس … در حال بررسی انتخاب یک ژنرال ایرانی یا شاپور بختیار، نخست وزیر سابق، به عنوان رهبر دولت موقت است که می تواند متعاقباً در یک همه پرسی ملی تأیید شود … . گروه پاریس، تماس های سطح بالایی با حداقل دو دولت خلیج فارس برقرار کرده است تا بتواند از این سرمایه گذاری حمایت کند."

در سند شماره ۵۵ (۴) به تاریخ ۲۳ نوامبر ۱۹۷۹ برابر با ۲ آذر ۱۳۵۸ با نام بردن از چهره های اصلی مخالفان انقلاب همچون شاپور بختیار، سپهبد جم، سپهبد اویسی و نهاوندی، اطلاع سند قبلی را تأیید و تکمیل می کند: “این گروه ادعا می کند که در سطح بالایی با حداقل دو دولت خلیج فارس– یکی عربستان سعودی- تماس دارد. آنها هنوز به دولت های بزرگ غربی نزدیک نشده اند. هیچ قول حمایتی محکمی از سوی هیچ دولتی نرسیده است."

بختیار به عراق می رود:

در سند شماره ۹۳ (۵) شاپور بختیار در گفتگو با مأمور سازمان سیا در ۲۰ آذر ۱۳۵۸ درباره ژنرال غلامعلی اویسی می گوید: "بختیار به افسر ما گفته است از تماس‌های ژنرال غلام علی اویسی فرمانده پیشین نیروی زمینی شاه نگران است. اویسی یک افسر بسیار شایسته‌ ای می باشد که می تواند بسیار برای او، بختیار، مفید واقع شود. او احساس می کند که تماس‌ های اویسی با والاحضرت اشرف و حامیان شاه می تواند مشکل ساز باشد. او تأکید می کند که او هیچ تمایلی به رابطه با خاندان سلطنتی سابق ندارد." در این سند بختیار از مأمور سیا می خواهد که امریکا، سایر دولت ها را ترغیب به حمایت مالی از او بنماید و امریکا باید مغز متفکر باشد. او زمان را بحرانی می داند، زیرا می پندارد خمینی به زودی سقوط خواهد کرد و امریکا باید بتواند خلا سیاسی را پر کند.

برژنسکی در پی تغییر رژیم انقلابی:

در ۲۱ دسامبر ۱۹۷۹ مصادف با ۳۰ آذر ۱۳۵۸، برژنسکی در یادداشتی (۶) برای رئیس جمهور صحبت از طرح های نظامی می کند که برای اهداف تنبیهی، انتقام جویانه و یا برای بالابردن فشار سیاسی و اقتصادی طراحی نشده اند، بلکه تحقق آنها به سقوط خمینی منجر می شوند. "من یک گروه بسیار کوچک و محکم تشکیل داده‌ ام تا ببینم آیا می‌ توانیم به نحوی اقدامات سیاسی پنهانی را که برای ایجاد آلترناتیو برای خمینی طراحی شده‌ اند، با مجموعه‌ ای از گام‌ های نظامی که به این هدف کمک می‌ کند، در هم ببندیم. به عبارت دیگر، گزینه‌ های نظامی ما اساساً نه تنبیهی و نه برای اعمال اهرم اقتصادی طراحی شده‌ اند، بلکه عمداً برای دستیابی به یک هدف سیاسی طراحی شده‌ اند."
در اینجا می بینیم که تحلیل او در مدت یک ماه تغییر کرده و صریحا صحبت از سرنگون کردن انقلاب می زند.

او در بخشی دیگر از این سند می گوید: "درباره عراق، علاوه بر جنبه‌ های نظامی که امروز صبح در مورد آن صحبت کردیم، با وزیر ونس بررسی کردم، و او با این ایده موافق است که ممکن است جیم شلزینگر در اوایل ۱۹۸۰ به طور شخصی به عراق سفر کند، برای متعهد کردن رهبران عراق در یک بحث گسترده تر. من به شلزینگر اطلاع می دهم." شلزینگر، رئیس سابق سازمان سیا و وزیر انرژی در دولت کارتر تا اوت ۱۹۷۹ بود.

این سند از این رو مهم است که نشان می دهد امریکا از همان ابتدای گروگانگیری، به دنبال طراحی عملیات نظامی و ایجاد آلترناتیو رژیم بوده است. مسئله ای که در اسناد دیگر با آن روبرو می شویم.

حمایت امریکا از بختیار:

سند شماره ۱۱۰ (۷)، به تاریخ ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹ مصادف با ۶ دی ۱۳۵۸، نشان می دهد که دولت کارتر، به سؤالات بختیار فکر می کند و گمان می کند که خمینی ممکن است به زودی سقوط کرده و آنها باید آماده جایگزین کردن گروه متمایل به خودشان باشند:

"او به یافته ای نیاز دارد که به او اجازه دهد به انواع سؤالاتی که ما از بختیار دریافت می کنیم، پاسخ دهد، یعنی: ایالات متحده به ژنرال اویسی فکر می کند؟ آیا بختیار باید با او ارتباط برقرار کند یا نه؟ آیا شاه با اویسی در تماس است؟ نظر آمریکا درباره ژنرال انصاری چیست؟ آیا ما برای کمک به بختیار برای دریافت کمک مالی از سعودی ها از طریق مصر آمادگی داریم؟ همه متفق القول بودند که کنگره از یافته‌ ای مانند آنچه پیشنهاد شد، حمایت می‌ کند، اگرچه خطر لو رفتن آن در مقطعی وجود داشت. دکتر برژینسکی خاطرنشان کرد که این گروه باید از هر گونه هزینه واقعی، وجوه، و آنچه در نظر گرفته شده است، مطلع شوند. وزیر ونس اشاره کرد که این یافته نشان دهنده یک گام بزرگ است. این نشان می دهد که این گروه تصمیم گرفته است که گروه هایی را برای سرنگونی خمینی دور هم جمع کند. وزیر براون اشاره کرد که ما پیشنهاد می کنیم اقداماتی را تشویق کنیم که «می توانند» به یک دولت جایگزین منجر شوند. دکتر برژینسکی گفت که این یافته، همچنین دارای ارزش احتمالی هم هست، زیرا ممکن است خمینی سقوط کند و ما باید بتوانیم از یک گروه بندی جایگزین، حمایت کنیم."

بختیار گروه های قومی را به خدمت می گیرد:

سند شماره ۱۸۲ (۸) به تاریخ ۱۳ فوریه ۱۹۸۰ برابر با ۲۴ بهمن ۱۳۵۸، نشان می دهد که بختیار در اسفند ۱۳۵۸ می خواهد به دیدار صدام برود. در این سند، یک رهبر کرد که اسم او برده نشده است، می گوید، به همراه نمایندگان سه سازمان کرد دیگر، از جمله صلاح مهتدی از کومله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران)، یکی از برادران شیخ عثمان نقشبندی که نام او مشخص نیست، و شیخ عزالدین حسینی، در ۲۹ بهمن در نزدیکی بغداد، دیدار خواهند کرد. او در این سند می گوید، بختیار ماهیانه ۳۰۰ هزار دلار (بیش از یک میلیون دلار امروزی) به او برای حمایت از ۲۵۰۰ فرد مسلح می دهد.

حمایت مالی و سیاسی امریکا از بختیار:

در ۷ مارس ۱۹۸۰ برابر با ۱۷ اسفند ۱۳۵۸، در سند شماره ۲۰۲ (۹)، ترنر مدیر سازمان سیا، مکالمه خود با برژنسکی را چنین بازگو می کند: "به او گفتم که احتمالاً در یک و نیم ماه آینده باید مقداری پول بیشتر به بختیار برای اهداف تشکیلاتی‌ اش بدهیم، نه برای کودتا. برژینسکی موافقت کرد که در آن مرحله باید به رئیس جمهور بازگردیم."

در این سند همچنین به مقاله ای از سازمان سیا اشاره می کند که اطلاعات جالبی درباره روابط بختیار می دهد. "این مقاله به ارتباطات قبیله ای عالی او، حمایت او در ارتش، کارکنانش در بغداد و تهران، حمایت قوی از سوی عراق و حمایت احتمالی اسرائیل و ترکیه” اشاره می کند. این مقاله با اذعان به نقاط ضعف جنبش او، پیشنهاد می‌ کند که "ایالات متحده با بختیار ارتباط برقرار کند، بودجه‌ ای برای او فراهم کند و بر برنامه‌ ریزی او تا یک سال تأثیر بگذارد."

صدام حسین در پی نزدیک کردن بختیار و اویسی:

سند شماره ۲۶۰ (۱۰) به تاریخ ۱۸ آوریل ۱۹۸۰ برابر با ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ نکات بسیاری را درباره روابط و طرح های بختیار، اویسی و صدام حسین ارائه می دهد. این سند می گوید صدام حسین از بختیار خواسته است تا در ۲۳ و ۲۴ فروردین ۱۳۵۹ به عراق برود تا شاید بتواند او را مجاب به همکاری با اویسی نماید. بختیار در یک جلسه دو ساعته با صدام، با طرح اویسی که تنها متکی به راه حل نظامی است، مخالفت می کند و به صدام حسین درباره بکارگیری سرباز های عراقی در حمایت از اویسی هشدار می دهد، زیرا از نظر او ممکن بود بهانه ای برای دخالت نظامی شوروی در ایران بشود. هر چند این احتمال از نظر صدام حسین وجود ندارد.

این سند همچنین می گوید: "بختیار نگران میزان حمایتی است که اویسی از عراقی‌ ها می‌ گیرد و دلیل اصلی کمک نظامی عراق به اویسی این است که عراق اویسی را متقاعد می‌‌ یابد. زیرا دیدگاه او با دیدگاه عراق در مورد ایران منطبق است."

این سند از تحرکات نظامی اویسی در همان زمان در مرز ایران نیز خبر می دهد: "در ۱۱ آوریل، اویسی در مرز عراق و ایران بود و وضعیت را ارزیابی می‌ کرد. گفته می‌ شود، وی همچنین با سردار جاف رهبر قبیله کرد گفتگو کرده است. هنگامی که او به مرز رفت، نیروهای وفادار به اویسی دوازده پست مرزی متروکه ایران را اشغال کردند. اویسی تا حدود ۱۶ آوریل در عراق می‌ ماند و تلاش می‌ کند تعیین کند که آیا نیروهایش می‌ توانند منطقه قابل توجهی از عملیات را در داخل ایران انجام دهند یا خیر."

برژنسکی: بختیار و اویسی باید در خدمت طرح بزرگ ما باشند

چند روز بعد تر در واشنگتن، به تاریخ ۶ می ۱۹۸۰، برابر با ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۹، در سند شماره ۲۷۷ (۱۱)، شورای امنیت دولت امریکا در اینباره به بحث می نشیند.

در این سند، به مقاله ای از سازمان سیا اشاره می شود که طبق آن "کمک مشورتی به بختیار و اویسی را پیشنهاد" می کند که "هر کدام به طور مستقل با عراقی ها همکاری می کنند." با این هدف که آنها "گروه های مختلف را به هم نزدیک کنند و واقع بینی بیشتری به برنامه ریزی خود بیافزایند." دکتر برژینسکی از نزدیکی بیش از حد بختیار/ اویسی به عراق و احتمال بازیچه شدن آنها ابراز خطر می کند و می گوید: "طرح ما باید به پیامدهای حمایت از بختیار/ اویسی فکر کند و مطمئن شود که ما از آنها برای اهداف بزرگتر خود استفاده می کنیم، نه اینکه آنها و عراقی ها از ما برای اهداف خود استفاده کنند."

استدلال ترنر رئیس سازمان سیا برای قانع کردن دیگران برای حمایت از بختیار/ اویسی بسیار جالب است: "بختیار و اویسی در حال حاضر در حال نبردی دشوار هستند، زیرا این افسانه همچنان ادامه دارد که ایالات متحده امریکا واقعاً شاه را سرنگون کرد، خمینی را سر جای خود قرار داد، و اینکه ما مخفیانه از نتیجه ای حمایت می کنیم که به نفع رهبری خمینی باشد. این ممکن است در ظاهر مضحک باشد، اما در میان گروه های مخالف خمینی رواج دارد و توانایی آنها را برای سازماندهی مؤثر مهار می کند. تصمیم روشن ما برای حمایت از بختیار و اویسی بر این تصور نادرست غلبه خواهد کرد." در انتهای سند، کارتر دو کلمه در "ظاهر مضحک" را خط زد و نوشت: "از اول تا آخر آن مضحک است".

اویسی مطرح ترین فرد اپوزیسیون می شود:

سند ۲۹۷ (۱۲)- تاریخ ۱۳ ژوئن ۱۹۸۰ برابر با ۲۳ خرداد ۱۳۵۹:

در این سند که توسط دستیار وزیر امور خارجه نوشته شده است، می گوید که اویسی "اکنون– حتی بیشتر از نخست وزیر سابق بختیار- به برجسته ترین اپوزیسیون تبدیل شده است". و "تصور جامعه ایرانی تبعیدی این است که ایالات متحده امریکا از اویسی حمایت می کند. این تصور باعث شد تا پول‌ های ایرانی که تا آن زمان خیلی محدود بود، برای مبارزه او داده شود و احتمالاً در تصمیم عراقی‌ ها برای دادن امکانات به او برای ایستگاه رادیویی نیز نقش داشته است." در این سند اشاره می شود که سازمان سیا اصرار دارد که دولت امریکا با اویسی در تماس باشد.

همه به دنبال تأییدیه امریکا:

سند شماره ۳۶۶ (۱۳) به تاریخ ۶ اوت ۱۹۸۰ برابر با ۱۵ مرداد ۱۳۵۹:

در این سند فردی به اسم شهپر از سوی بختیار با ویلیام جی میلر وزیر خزانه داری امریکا تماس می گیرد و می گوید: "بختیار، اویسی، ژنرال جم، نزیه، دولت سعودی و تا حدودی دولت عراق به دنبال تأیید و کمک آمریکا هستند." شهپر در جواب سؤال میلر می گوید که بختیار و اویسی با یکدیگر در ارتباط هستند.

او با بر شمردن جنگجویان بویر احمدی و قشقایی، ادامه می دهد که "گروه‌ های مخالف خمینی اکنون این ظرفیت را دارند که تمام جنوب ایران از جمله خوزستان را در اختیار بگیرند. وی گفت: آیت الله شریعتمداری، قمی و خویی و یکی دیگر که نامشان را از قلم انداختم، با گروه های بیرونی در ارتباط بودند، هرچند در حصر خانگی بودند. خویی در عراق است. وی گفت: بویر احمدی ۲۰ هزار نیروی مسلح به تفنگ دارد. قشقایی ها ۴۰۰۰۰ داشتند و همه مبارزان خوبی و مسلحی هستند. او گفت که برای تمام اهداف عملی، جنوب ایران در کنترل آنهاست، اگر آنها تصمیم بگیرند، اما برای حفظ این منطقه به مهمات و سلاح های ضد تانک نیاز دارند. او گفت که آماده است تا اسامی و گروه‌ های نظامی در ایران را که درگیر خواهند شد، با جزئیات شرح دهد.”

این سند نشان می دهد که بختیار و اویسی سرانجام به یکدیگر نزدیک شده اند و برای عملیات نظامی توسط آنها و عراق به اجازه امریکا نیاز دارند.

اطلاعات این سند با آنچه که دیلیپ هیرو در کتاب خود به اسم “طولانی ترین جنگ” (۱۴) بیان می کند، همخوانی دارد: دولت جیمی کارتر، صدام حسین را تشویق می کرد تا به عمل روی آورد. حتی شاه خالد را تحت فشار قرار داد تا صدام را تشویق کند تا جنگ خود را علیه خمینی آغاز کند و او را از حمایت مالی دولت‌ های نفتی مطمئن سازد. رئیس جمهور عراق به این ترتیب در ۵ اوت ۱۹۸۰ به درخواست شاه به ریاض آمد تا به او گفته شود که می تواند روی حمایت آمریکا حساب کند. بر اساس همه این گفته ها، روزنامه نگار دیلیپ هیرو این شایعه را در کتابی پرفروش منتشر کرد.

این اطلاعاتی است که در سال ۱۹۸۵ مقامات عربستان در مطبوعات انگلیسی زبان اجازه نفوذ دادند، زمانی که آنها تلاش برای نزدیک شدن به ایران را آغاز می کردند. (۱۵)

کمک مالی و نظامی صدام به اویسی یک ماه قبل از جنگ:

سند شماره ۳۴۳ (۱۶) به تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۵۹:

این سند می گوید، اویسی معتقد بود که رهبران خاورمیانه امریکا را مردد و بلاتکلیف می دانسته اند. "اویسی گفت که نتایج او از گفتگو های اخیر با رهبران و افسران ارشد اطلاعاتی در منطقه گرفته شده است؛ یعنی صدام حسین در عراق، سلیمان دمیرل در ترکیه، انور السادات و رئیس اطلاعات مصر، ژنرال محمد المحی، و افراد نامشخص در خلیج فارس."

این اطلاع از آن جهت جالب توجه است که از یک سو، کشورهای حامی صدام حسین را نشان می دهد. از سوی دیگر می دانیم که انور سادات رابطه بسیار دوستانه ای با شاه داشت و شاه قبل از مرگ در قاهره بوده است. همراهی مصر با اویسی نشان از موافقت شاه نیز دارد. مسئله ای که در ادامه به آن بیشتر خواهیم پرداخت.

اویسی در این سند می گوید که "او ۲۱ میلیون دلار از عراقی‌ ها دریافت کرده است و وعده گرفته است که اگر بتواند پیشرفت کند، بیشتر خواهد گرفت. او همچنین از عراقی ها مقادیر قابل توجهی آر پی جی، مسلسل سبک و سنگین، تفنگ، خمپاره، مواد منفجره، مهمات، و مقداری وسایل نقلیه دریافت می کند.”

بر مبنای تمامی آنچه در بالا آمد، می بینیم که اویسی و بختیار در طرح همکاری توسط صدام حسین، علی رغم اختلافات، به یکدیگر نزدیک شده اند و برای طرح شان به دنبال اجازۀ امریکا نیز بوده اند. این طرح بجز حملۀ نظامی به ایران چیز دیگری نمی توانسته باشد. آنچنان که عراقی ها ۲۱ میلیون دلار و مقادیر قابل توجهی سلاح سبک و سنگین نیز به اویسی و بختیار داده اند.

حال بیایید به سراغ موضع شاه سابق ایران برویم. او در این بین چه می کرده و چه رابطه ای با اویسی به عنوان اصلی ترین فرد اپوزیسیون در آن زمان داشته است؟

پاسخ این سؤال را باید در سند ۳۲۳ (۱۷) یافت.

شاه ستاره اپوزیسیون را دو ماه قبل از جنگ فرا می خواند:

در این سند به تاریخ ۲۵ ژوئیه ۱۹۸۰ برابر با ۳ مرداد ۱۳۵۹، خبر می دهد که در اواسط تیرماه ۱۳۵۹، فردی به نام بیوک صابر از نزدیکان غلامعلی اویسی به دستور اردشیر زاهدی برای دیدار با شاه به قاهره فراخوانده می شود. شاه که خواستار بازگشت پسرش به قدرت است، از او می خواهد که اویسی اطمینان بدهد که در جهت عدم بازگشت خانواده سلطنتی به قدرت عمل نمی کند. "شاه به صابر گفت که اگر اویسی علناً اعلام کند که مایل است قانون اساسی ۱۹۰۶ را به ایران بازگرداند، برای دلجویی از او کافی است". سند می گوید: "اگر اویسی موافقت می کرد، او ۲۰ میلیون دلار آمریکا، به عنوان کمک خانواده سلطنتی، به جنبش وی کمک می کرد و تلاش می کرد حمایت اردن را برای وی جلب کند."

"اویسی از پذیرش این پیشنهاد امتناع کرد و به صابر گفت که به قاهره برگردد و به شاه بفهماند که اویسی هیچ خصومت شخصی با او یا خانواده اش ندارد. با این حال، او احساس می کرد که شاه و خانواده سلطنتی دیگر واقعاً موضوعی نیستند و تنها نگرانی واقعی او دور کردن ایران از خمینی و آخوندها و جلوگیری از افتادن آن به دست کمونیست ها بود. هنگامی که این امر محقق شد، مردم می‌ توانستند تعیین کنند که آیا خواهان بازگشت سلطنت هستند یا خیر. همچنین، او احساس می کرد که دخالت شاه با تبعیدیان و پیشنهاد پول او به برخی از رهبران در میان آنها، کل تلاش را مختل می کند. ([کمتر از ۱ خط از طبقه بندی خارج نشده است] نظر: اویسی معتقد بود که از دست دادن علاقه آشکار مصری ها به او، نتیجه تأثیر منفی شاه بر رئیس جمهور انور سادات بود)."

"صابر با پیام اویسی به قاهره بازگشت و آن را با دقت به شاه و خانواده سلطنتی ارائه کرد. شاه به صابر گفت که از توضیحات اویسی قدردانی می کند، به سخنان او توجه می کند و برای اویسی آرزوی موفقیت می کند. اندکی پس از خروج صابر، زاهدی با یکی از دستیاران اویسی تماس گرفت و گفت که شاه و خانواده سلطنتی توافق کرده‌اند که حمایت از جناح‌ های مختلف را متوقف کنند."

طبق این سند، "در ۲۲ ژوئیه (۳۱ تیر)، اویسی و یک دستیار به دعوت انور سادات به قاهره رفتند. اویسی پس از پایان سفر قاهره قصد دارد به هامبورگ سفر کند و با فرزند آیت‌ الله شریعتمداری دیدار کند تا حمایت‌ های فعال‌ تری از جنبش شریعتمدری بدست آورد."

همانطور که سند آخر می گوید، در نهایت شاه، با طرح های نظامی اویسی که همکاری با صدام حسین برای حمله به وطن بوده است، تنها دو ماه قبل از حمله عراق، هماهنگ شده و زمینه دیدار او با دوستش انور سادات را مهیا کرده و حتی حاضر بوده است ۲۰ میلیون دلار به اویسی بدهد.

حال باید از فرزند شاه سابق پرسید، چگونه است که ادعا می کنید برای جنگ علیه ارتش متجاوز صدام حسین، اعلام آمادگی کرده اید، ولی اقدامی علیه حمایت مالی و سیاسی پدرتان از اویسی نکردید و اقدامات سایر نظامیان ارتش شاهنشاهی در همراهی با صدام را هیچگاه محکوم نکردید؟! آیا این حرف شما، تنها ژستی سیاسی نیست؟!

امروز بعد از ۴۳ سال از جنگ ویرانگر که صدها هزار ایرانی و عراقی را به کام مرگ کشاند، باید پرسید، نتیجه سیاست های بختیار، اویسی، شاه و سایر کسانی که با هر هدفی همراه صدام در حمله به کشور شدند، چه بوده است؟!

منابع:

۱- https: //nsarchive.gwu.edu/document/19705-national-security-archive-doc-06-special

۲- https: //nsarchive.gwu.edu/document/19706-national-security-archive-doc-07-zbigniew

۳- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d20

۴- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d55

۵- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d93

۶- https: //nsarchive.gwu.edu/document/19707-national-security-archive-doc-08-zbigniew

۷- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d110

۸- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d182

۹- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d202

۱۰- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d260

۱۱- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d277

۱۲- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d297

۱۳- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d336

۱۴- Dilip Hiro, The Longest War, New York, Routledge, 1991, p. 71

۱۵- Pierre Razoux, La guerre Iran-Irak 1980-1988, Perrin, p. 76

۱۶- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d343

۱۷- https: //history.state.gov/historicaldocuments/frus1977-80v11p1/d323


در این رابطه