سخنرانی ابوالحسن بنی صدر در عاشورای ١٣۵۹ (۲٨ آذر ۱۳۵۹) در میدان آزادی
برای شنیدن ابن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
ابوالحسن بنی صدر: در همه انقلاب ها بدون استثناء پس از پیروزی انقلاب نیروهای قدرت طلب و نیروهایی که جز قدرت انحصاری چیزی طلب نمی کنند، کوشیده اند انقلاب را به ضد انقلاب تبدیل کنند و جاهلیت را در لباس جدید از نو حاکم گردانند. آیا مردم ما نباید منزلت قانونی پیدا کنند و حقوق و تکالیفشان در قانون معین باشد؟ آیا ما در این رژیم هم می خواهیم همان سنت دستگاه پهلوی را تجدید کنیم؟
چه کسی از نهاد قضائی می پذیرد که ناسزا گفتن به رئیس جمهوری تشویق داشته باشد؟ چه کسی می پذیرد که اگر در یک مصاحبه تلویزیونی حرف هایی زده شد، تعقیب و زندان داشته باشد، ولی اگر نقاب دارانی به روزنامۀ میزان حمله کنند، تشویق داشته باشد.
همانطور که دشنام دهندگان به رئیس جمهوری را نمی گیرید، بلکه جایزه هم می دهید، آنهایی را هم که می گویند، چرا دشنام می دهید، نگیرید.
در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده، ممنوع نشده است؟ در کجای دینا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامی اش، ۶ نوع زندان وجود دارد؟ چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند، جوّ اسلامی، جوّ اعتماد است. اینهمه دستگاه های ترسناک و مخوف درست نکنید، چرا هیأتی تشکیل نمی شود و به کار این زندان های گوناگون نمی رسد؟ چرا در رژیم اسلامی، انسان و جان او این همه بی منزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد؟
چه طور می شود که اشخاص را می گیرند، زندان می برند و ماه ها جزء فراموش شدگان می شوند؟ بس کنید اینکارها را. دستگاه قضائی ما باید بی طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر این طور شد، این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد. مسلمان مکتبی کسی است که در موقع ضعف، تسلیم زورمندان نمی شود و در موقع قدرت، زور نمی گوید. در داخل، جبهۀ جنگِ روانی و سیاسی نداشته باشیم، اقلاً متارکه باشد. در دوران جنگ، کوشش برای مواضع قدرت نباشد، تبلیغات را چه دشمن بکند، چه دوست نادان، و چه دشمنِ دوست نما، تأثیری در سرنوشت جنگ ندارد. این که می گوییم هر کس علم و تخصص دارد، خط امریکاست، می شود رژیم سابق.
اگر دنبال قدرت استبدادی بودم، آسان بود، با این امور موافقت می کردم و یقیناً هم بهتر از من کسی پیدا نمی شد که بیاید این امور را برای شما توجیه کند.
من راجع به محدود شدن آزادی بیان، هشدار می دهم. نپندارید که چنانچه آزادی بیان را با چوب و چماق مهار کنند و احتمالاً درهم بریزند، کار صحیحی است. همان طور که در اصل ٩ آمده بین استقلال و آزادی تفکیکی نیست. اجتماع دیروز و امروز (عاشورا و حسینیه ارشاد) نشان داد که رادیو و تلویزیون وسیله ای برای محبوبیت من نبوده است. رادیو تلویزیون باید محلی برای برخورد آراء باشد و نباید یک یا چند گروه تلویزیون و رادیو را وسیله تبلیغ و استفاده قرار داده و آن را وسیلۀ گروه گرایی خود سازند.
مفهوم بحث آزاد این نیست که عده ای دور هم بنشینند و به هم اتهام وارد کنند. بحث آزاد نباید میدانی برای رقابت و عرض وجود بوده و شرکت کننده به قصد کسب اعتبار در آن وارد شود. نقش رادیو تلویزیون ما دقیقاً بر خلاف بوده و جز تضعیف و داشتن نقش در ضعف وحدت تأثیری دیگری نداشته است. رادیو تلویزیون باید کارش، دادنِ راه حل باشد، نه تحمیل عقیده و فکر. روزنامه ها اگر این شیوه را ادامه دهند، شیوه ای است تخریبی. روزنامه ها باید به خط اسلام بروند و هدف و برنامۀ اسلام، یعنی امر به معروف و نهی از منکر را پیشه خود کنند.
در اسلام، قدرت بی معنا است و فقط خدا اصیل است. با تخطئه افکار و ناسزاگویی و نظایر این اعمال، نمی توان انقلابی بود و انقلابی شد. باید منتظر باشیم تا عیب مان را بگویند و وقتی گفتند، به جای برداشتن چوب تکفیر و چماق با منطق و استدلال عیب گفته شده را بپذیریم و راه حلش را نیز بیابیم. این خلاف اسلام و نص صریح قرآن است که هر بار کسی حرفی زد، بلافاصله با چماق به سرش بکوبیم و بگوییم که حرف نزند. این قبیل اعمال موجب ضعف و زبونی است. ترس از این عمل و ترس از اینکه اگر حرفی بزنم، با چماق به سرم می کوبند، به مراتب از ترس چماقداران ساواک خطرناک تر است. برای صلابت یافتن و هر چه نیرومندتر شدن، به آزادی بیان نیازمندیم، و وجود آزادی حتی در جبهه نیز حیاتی است.
مگر زندگی دروغ است که ما بگوییم، مهندس و طبیب نمی خواهیم ...