استبداد اینگونه پیروز می شود: سخن از فلسطین گفتن در دام "جمهوری اسلامی" افتادن است؟!، نویسنده محمود دلخواسته

Delkhasteh-Mahmoud2-1استبداد برای باز تولید خود نیاز دارد که مخالفان خود را از جنس خود کند و اینگونه از آنها انسانیت زدایی کند. چگونه؟

استبداد و در کل اصحاب قدرت، به همه چیز و همه کس به عنوان ابزاری برای بر قدرت ماندن می نگرند. اینگونه، برای آنها، دیگران و دیگر چیزها دو صورت بیش ندارند:

یا حکم «تهدید» را برای آنها دارند که باید حذف شوند، و یا حکم «فرصت» را دارند و باید از آنها استفاده ابزاری شود.
 
اینگونه است که استبداد حاکم، در همان حال که در زمان جنگ ایران و عراق از اسرائیل اسلحه می گرفت (اکتبر سورپرایز و ایران گیت)، در طول ده ها سال از مسئله فلسطین استفادۀ ابزاری می کند و اشک تمساح برای قربانیان آپارتاید اسرائیل می ریزد.

مخالفانی هم که در پروسۀ مخالفت با رژیم استبدادی حاکم، یا قبلاً از جنس رژیم بوده و یا از جنس رژیم شده اند، همین نوع نگاه و روش را دارند. چرا که در پروسۀ استحاله ای که رژیم به آنها تحمیل کرده، دچار انسانیت زدایی از خود شده و باور تئوریک و عملی خود را نسبت به حقوق انسان، یا از دست داده و یا اینکه نشان داده اند که از آغاز هیچ باوری به آن نداشته و تنها لقلقه زبانشان بوده است و استفادۀ ابزاری از آن. چرا که اگر انسانیت داشتند، می فهمیدند که حقوق انسان، «همه زمانی» و «همه  مکانی» است و محدود به مرزهای وطن نمی شود. اینگونه است که حساسیت خود را نسبت به ظلم و تبعیض و سرکوب نسبت به انسان ها، و در کل نقض حقوق انسان ها، از دست داده اند و انگار ظلم و ستمی که در خارج از مرزهای وطن رخ دهد، یا ربطی به آنها ندارد، و یا حقشان است. به این ترتیب است که وقتی هموطنانی، به کشتار کودکان و نوزادان فلسطینی به دست ارتش جنایتکار دولت آپارتاید اسرائیل، اعتراض می کنند و خواهان جلوگیری از کشتار و محکوم کردن جنایتکاران می شوند، با زبان تمسخر و حتی تهدید، به آنها می گویند:

«آیا شما هم در دام جمهوری اسلامی افتاده اید و دربارۀ فلسطین بحث می کنید؟!»

در اینجا شدت کرختی و بی حسی و بی تفاوتی به ارزش های انسانیِ گوینده را به روشنی کامل می شود دید. این همان نوع نگاهی است که در اسرائیل، رژیمی آپارتاید و ارتشی چنگیز وار ایجاد کرده است؛ و در ایتالیای موسولینی، فاشیسم؛ و نتیجۀ منطقی آن نوع نگاه در آلمان هیتلری که به شکل نازیسم سر بر آورد و شد معمار هیولای هولاکاست.

در اینجا می شود پیروزی استبداد را از اندازه و میزان استحاله از انسانیتی که اینگونه مخالفان رژیم جمهوری اسلامی گرفتار آن شده اند، اندازه گرفت. این، از جمله، به ما می گوید که چرا استبدادی که بعد از کودتای خرداد ۶۰، دولت و حکومت را از آنِ خود کرد و روش جنایت و خیانت و فساد را در پیش گرفت– بر خلاف پیش بینی های مکرر از سقوط عن قریب آن-، هنوز بر اسب قدرت سوار است.

دیگر اینکه، این نوع نگاه، از جمله می گوید که اگر بعد از سرنگونی رژیم خیانت، جنایت و فساد، اینها سوار بر اسب قدرت شوند، نوعِ سکولارِ فاشیسم، جانشینِ نوعِ مذهبیِ فاشیسم خواهد شد، و اینگونه دور باطل استبداد، تکرار خواهد شد. از هم اکنون علائم آن را در رفتار و گفتار کسانی چون آقای رضا پهلوی و خانم یاسمین پهلوی و خانم مسیح علی نژاد و دیگرانی– که چون شیر علم مولوی با باد رسانه های وابسته هوا شده اند-، می شود دید.  البته اگر وطنی بماند.

دیگر اینکه، این مخالفانِ هم جنس و هم نوع رژیم، البته باید توضیح دهند که آیا کسانی که در تظاهرات عظیم در اعتراض به کشتار در فلسطین، درکشورهای غرب شرکت کردند و برای مثال، با وجود مخالفت شدید دولت انگستان، در روز شنبه نزدیک به یک میلیون نفر در لندن به خیابان ها آمدند هم، در دام جمهوری اسلامی افتاده اند؟

بعضی دیگر از هموطنان که قبلاً اصلاح طلب بوده اند و حال خشمگین از تظاهرات عظیم لندن، گفته بودند که تظاهرات لندن را سفارت جمهوری اسلامی سازمان داده است! البته این اصحاب خشم و نفرت، قادر به دیدن تناقض آشکار خود نمی شوند و نمی توانند توضیح دهند که اگر استبداد حاکم در ایران قادر است که در قلب قدیمی ترین مردمسالاری در جهان، چنین جمعیتی را بیرون بیاورد، قطعاً قادر خواهد بود که در کشور خود، ده ها میلیون نفر را بیرون بیاورد. در حالیکه قادر به بیرون آوردن ده ها هزار نفر هم نیست. آخر این چگونه سخن گفتن است و توانایی را به استبداد حاکم نسبت دادن که حتی در مخیلۀ استبداد حاکم هم نمی گنجد؟

بعضی دیگر از دیدن اینکه چگونه است که در تظاهرات تعداد غیر مسلمان ها از مسلمان ها بیشتر است، یا تعجب کرده و یا به خشم آمده اند. پروسۀ انسان و انسانیت زدایی از آنها سبب شده است که این امر واقع را نفهمند که برای جلوگیری از کشتار نوزدان و کودکان و دیگر مردم، لازم نیست که مسلمان باشی یا مسیحی، یا یهودی، یا بودایی، یا...، یا بی دین، تنها لازم است که انسان باشید. این را سعدی ما قرن ها قبل و در زمانی که اروپا در اوج عقب ماندگی و خشونت و تحجر بود، فهمید– حال چگونه است که شما در قرن ۲۱ آن را نمی فهمید؟:

تو کز محنت دیگران بی غمی         نشاید که نامت نهند آدمی.